زبان انگلیسی | |
موضوع: | |
زبان انگلیسی - کتابهای درسی - راهنمای آموزشی (راهنمایی) زبان انگلیسی - آزمونها و تمرینها (راهنمایی) |
|
فرهنگ توصیفی علوم جنایی | |
موضوع: | |
جرمشناسی - دایرهالمعارفها جرمشناسی - واژهنامهها |
|
بررسی کاربردی صحنه جرم | |
موضوع: | |
صحنه جرم-پی جویی- شواهد جرم |
علی شادکام ، سیدرضا هادیان فر ، فرهاد مولایی (مترجمان)،علی اکبر عسگری (ویراستار)
راس ام گاردنر ( نویسنده )
مشخصات کتاب
· تعداد صفحه: 446
· شابک: 964-90973-0-9
· قطع کتاب: وزیری (شومیز) - چاپ 1 - 1000 نسخه
کد کنگره:4ب2گ/ 8073 HV
چکیده :
ترجمهی حاضر برای کارشناسان و کارآگاهان صحنهی جرم به منظور آشنایی آنان با اهمیت و چگونگی مواجهه با شواهد فیزیکی در صحنهی جرم نگاشته شده است. براین اساس در آغاز، اقدامات و اهداف پلیس، ارزش تفسیری مدارک (یکی در قالب شهادتها و اظهارات و دیگری مدارک فیزیکی)، نمونهای از اهمیت روابط میان اجزای صحنهی جرم، ویژگی بررسی خوب صحنهی جرم و مسائل مربوط به آن، و اخلاق کارآگاهی به همراه چکیدهای از مباحث مطرح شده فراهم آمده است. در این بخش نویسنده معتقد است که مدارک و شواهد فیزیک به دست آمده برخلاف شهادت شهود، هیچ گاه دروغ نمیگویند. استفاده از این شواهد، اطلاعات را بیطرفانه در اختیار کارآگاهان قرار خواهد داد. به تصریح نگارنده: "در راستای رسیدن به ارزش تفسیری مدارک، کارآگاه باید سه سئوال اساسی در قبال هر مدرکی که پیدا میکند، از خود بپرسد. اول این که شیء به دست آمده چیست و چگونه از آن استفاده شده است؟ دوم چه رابطهای میان مدرک جرم یا صحنهی جرم، موضوع جرم و قربانی وجود دارد؟ و سوم این که مدرک به دست آمده چگونه میتواند زمان یا مرحلهای از مراحل وقوع جرم را بیان کند؟" در ادامه این موضوعات مطرح گردیده است: درک ماهیت شواهد و مدارک فیزیکی، اولین اقدامات افسران مسئول، روشهای تجسس، بررسی صحنه، طراحی و ترسیم صحنهی جرم، تصویربرداری از صحنه، و روشهای پیشرفتهی پردازش و بررسی صحنهی جرم.
زبان پارسی یکی از کهنترین زبانهای زندهی جهان است که به کوشش بزرگانی چون فردوسی بزرگ ماندگار شده است. شایسته است با به کاربستن برابرهای پارسی درست برای واژگان بیگانه، که در تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین به این زبان یورش آوردهاند، در پالودن و زنده نگهداشتن این زبان بکوشیم. با این همه، از یاد نمیبریم که همهی زبانها واژگانی را از هم وام گرفتهاند و میگیرند. بنابراین، هر جا که درستی نداشتیم یا نتوانستیم بسازیم، واژهی بیگانه را میپذیریم؛ چنانکه واژههای بسیاری از زبان فارسی به زبان انگلیسی، عربی، روسی و زبانهای دیگر راه یافته است.
با هیچ زبانی سر ستیز نداریم، چرا که همهی زبانها آفریدهی آدمی هستند و آدمی جانشین خداوند بر زمین. با وجود این، زبان خود را دوست داریم و مانند جان خویش به نگهبانی از آن میپردازیم. از این رو، نمیپذیریم که واژهی عربی یا انگلیسی، که برابر درستی برای آن داریم، در نوشتار و گفتار ما راه یابد. بر این باوریم که اگر گفتار و نوشتار خود را این گونه سامان دهیم، به زودی واژگان پارسی نیز مانند واژگان بیگانه برای گوشهایمان آشنا میشوند. آنگاه واژههای نوشتاری را بهتر از کتبی و گفتاری را بهتر از شفاهی، میپذیریم و به کار میبندیم.
آن چه در پی میآید، گزیدهای است از برابرهای پارسی برای واژگان بیگانه، چه عربی و چه انگلیسی و فرانسوی، که به کوشش استاد ابولقاسم پرتو در فرهنگ واژهیاب گردآوری شده است.( به شما پیشنهاد میکنیم این فرهنگ را داشته باشید) این گزیده را پربارتر خواهیم کرد. باز هم به جزیره بیایید.
آباء: نیاکان، پدران آب حیات: آب زندگی آحاد: یکان، یکان یکان اخذ: گرفتن آخَر: دیگری، دگر، دیگر آخِر: پایان، سپری، پسین آخرالامر: سرانجام آخرالزمان: پسین زمان آخربینی: پایان نگری آداب فاضله: آیینهای پسندیده آداب و رسوم: آیین و روش آدرس: نشانی آدمیت: آدم بودن، مردمی کردن آرتزین: خیزچاه آرتیشو: کنگر فرنگی آرشه: کمانه آرشیو: بایگانی آرم: نشانه آژانس: کارگزاری آسانسور: بالابر آستیگماتیسم: گژبینی آسیستان: دستیار آشوبطلب: آشوبخواه آفاق: کرانهها آفت: گزند، آسیب آقایی: سروری آقطی: پلم آکادمی: فرهنگستان آکتیو: کاری، کارساز آکسپتور: پذیرنده آل: دودمان آلت: ابزار آلت موسیقی: ساز، ساز موسیقی آمبریولوژی: رویانشناسی آن: در دم آنی: در دم، بیدرنگ آناتومی: کالبدشناسی آنتیتوکسین: پادزهر آیسبرگ: یخکوه، کوه یخی اِبا داشتن: سرپیچی کردن، رویتافتن ابتذال: پیش پا افتاده، بیارج ابداع: نوآوری ابدیت: جاودانگی، پایندگی ابرام: پافشاری، به ستوه آوردن ابلاغ: پیامرسانی، رساندن ابلاغیه: بخشنامه ابله: سبکسر، پخمه ابلهانه: سبکسرانه ابلیس: اهریمن ابناءبشر: آدمیزادگان، جهانیان ابوی: پدر ابهت: بزرگی، شکوه ابتیمم: بهینه اپراتور: گرداننده اپیدرم: روپوست اپیدمی: واگیری اپیکوریسم: شادگرایی اپیگلوت: زبان کوچک اتباع: پیروان، شهروندان اتباع خارجه: بیگانگان اتحاد: یگانگی، هماهنگی، یکدلی اتخاذ: گرفتن اتساع: فراخندگی، گشادگی، پهن شدن، دراز شدن اتصال: پیوستگی، همبندی اتفاق آراء: همرایی، همخواستی، یکزبانی اتفاقات: پیشآمدها، رخدادها، رویدادها اتفاقی: ناگهانی اتفاقا: ناگهان، به ناگاه اتکاء: پشتگرمی اتکاء به نفس: به خود استواری اتلاف: نابود کردن، از میان بردن، تباه کردن اتلاف کردن: ریخت و پاش اتلاف وقت: زمانکشی اتمام: فرجام اتنوگرافی: نژادشناسی اتوبیوگرافی: خودنوشت اتوماتیک: خودکار اتوموبیل: خودرو اتهام: بدنامی، گناهبستن اتیکت: برچسپ اجانب: بیگانگان اجبار: زور کردن، واداشتن، ناچاری اجبارا: به زور اجباری: ناگزیری، ناخواستنی اجتماع: انجمن، انبوه اجتماعات: گردهماییها، گروهها اجتماع کردن:گردآمدن اجتناب کردن: پرهیز کردن، دوری کردن اجتناب ناپذیر: ناگزیر، پرهیزناپذیر اجحاف: دستدرازی، گزند رساندن |
اجداد: نیاکان اجدادی: نیاکانی اجر: پاداش، مزد اجرا: انجام دادن، به کار بستن اجرایی: انجام دادنی، کاربستنی اجرا ناپذیر: انجام ناپذیر، پیشنرفتنی اجر بردن: پاداش یافتن اجرت: دستمزد اجزاء: خردهها، ریزهها، پارهها، بخشها اجساد: پیکرها، لاشهها اجل طبیعی: مرگ ناگزیر اجلاس: نشست، انجمن اجماع: هماندیشی اجماعا: گروهی اجمال: فشردهگویی، سربسته گویی اجمالا: به کوتاهی، فشرده اجناس: کالاها اجنبی: بیگانه اجنه: پریان احاطه: دربرگرفتن احباب: دوستداران، یاران احتذار: پرهیزکردن، دوری کردن احتراز: پرهیزکردن، دوری کردن احتراق: سوختن، آتش گرفتن احتراق پذیر: سوختنی، آتشگرفتنی احتراق داخلی: درون سوز احتراق ناپذیر: ناسوختنی احترام: گرامی داشتن، نواختن احترامات فائقه: بالاترین سپاسها احترام داشتن: گرامی بودن احتساب: شمردن، به شمار آوردن احتکار: انبار کردن، انبارگری احتیاج: نیاز، نیازمندی، بیچیزی احتیاجات: نیازمندیها، نیازها احتیاط: دوراندیشی، به هوش بودن احد: یکتا، یگانه، بیهمتا احداث کردن: برپاکردن، پدیدآوردن، بنیان نهادن احرار: آزادگان احراز: استوار کردن، فراهم آوردن احساسی: شورمند احسان: بخشش، بخشندگی احسنت: آفرین احکام: فرمانها، دستورها احمقانه: بیخردانه احیانا: گهگاه، شاید اخاذی: باجگیری، به زور گرفتن اخبار: خبرها، گزارشها اختراع: نوآوری اختصارا: بهکوتاهی اختصاصی: ویژه، برگزیدگی، یکتایی اختصاصات: ویژگیها، برگزیرهها اختفاء: پنهان کردن اختلاط: درهمآمیختگی، درهم شدن اختلاف:ناسازی، ناسازگاری، ستیزه اختلال حواس: پرشیدگی، پریشانگویی اختلالات: به همخوردگیها، درهم برهمی اختناق: خفگی، گلوگیری، دهان دوزی اختیار: برگزیدن، گزینش اخذ: گرفتن اخذآراء: رایگیری اخراج: راندن، بیرون کردن اخروی: آنجهانی اخطار: هشدار اخلاص: یکرنگی، دسوت راستین، پاکی اخلاف: ماندگان اخلاقیات: فرهنگرفتار اخلال کردن: کارشکنی، آشوب، برهم زدن اخوان الصفا: یاران یکرنگ اخوت: برادری، دوستی اداکردن: بازپرداختن، گزاردن، پس دادن ادراک: دریافت ادراکات: دریافتهها ادعانامه: کیفرخواست ادیان: دینها ادیب: ادبدان، ادبشناس ادیبانه: ادبمندانه ارائه کردن: به نمایش گذاشتن، نمودن، نشان دادن اراجیف: بیهوده سخنان، یاوهها، ژاژها اراده: خواست ارازل: ناکسان، فرومایگان، زبونان اراضی: زمینها اراضی موات: زمینها مرده، زمینهای بیکار اربعه: چهارگانه اربعین: چهلم، چله ارتباط دادن: به هم پیوستن، به هم بستن ارتوپدی: شکستهبندی ارتفاع: بلندی ارتفاعات: بلندیها |
آن چه در پی میآید، بخش دوم گزیدهای است از برابرهای پارسی برای واژگان بیگانه، چه عربی و چه انگلیسی و فرانسوی، که به کوشش استاد ابولقاسم پرتو در فرهنگ واژهیاب گردآوری شده است.( به شما پیشنهاد میکنیم این فرهنگ را داشته باشید) این گزیده را پربارتر خواهیم کرد. باز هم به جزیره بیایید.
ارتفاعسنج: بلندیسنج ارتفاع یافتن: اوج گرفتن ارتقاء: بالارفتن، برکشیدن ارتقاء یافتن: برتری یافتن، پایهیافتن ارتکاب: دست به کار شدن ارتکاب جرم: گناه کردن، بزهکاری کردن ارث: بازمانده ارجاع: واگذاشتن، واگذار کردن، فرستادن ارجاف: یاوه(اراجیف: یاوهها) ارحام: خویشاوندان، بستگان ارحم الراحمین: مهربانترین بخشایندگان ارزاق: خواروبار، روزیها ارسال: فرستادن، رهاکردن ارضاء کردن: خشنود کردن ارعاب: ترساندن، هراساندن ارفاق: گذشت کردن، سود رساندن ارقام:کالاها، نوشتهها ارکان: پایهها، ستونها ارکان دولت: کارگزاران، دستاندکاران ارکستر: همنوازان، نوازندگان ارگان: سازمان اریکه: تخت، اورنگ از اصل: از بن، از آغاز، از ریشه ازاله کردن: بیرون کردن، پاک کردن از این جهت: از این رو از این قبیل: از این گونه، بدینسان از این قرار: بدینگونه ازباب: برای نمونه ازباب آشتی: از در آشتی از جانب: از سوی، در زمینهی از حد بردن: اندازه نگاه نداشتن، از مرز گذشتن از حفظ: از بر از حرکت ایستادن: بازایستادن از خاطر بردن: از یاد بردن از خاطر رفتن: از یاد رفتن از خود راضی: خودخواه، خودپسند ازدحام: انبوهی ازدیاد: فزونی از عهده برآمدن: از پس آن برآمدن از قبل: از پیش از قضا: از سرنوشت ازل: بیآغازی از لحاظ: از روی ازلی: بیآغازی، دیرینگی ازلیات: همیشگیها ازمنه: زمانها، روزگاران از نظر افتادن: از چشم افتادن، از یاد بردن از نفس افتادن: سخت خسته شدن از نقطه نظر: از دید، از نگرش از این جهت: از این روی، از این سو اساتید: استادان اساس: بنیادن اساسا: از پایه، از ریشه اساسنامه: بنیادنامه اساسی: پایهای، ریشهای اسباب: ابزار، ساز و برگ، کالا اسبق: پیشتر استادیوم: ورزشگاه استامپ: مهر استبداد: خودسری، خودکامگی استثمار: بهرهکشی استثناء: مگر، جداخواهی استحاله: دگرگونی استحصال: به دست آوردن، بازیابی استحضار: به یاد داشتن، آگاهی دادن (به استحضار میرساند: به آگاهی میرساند) استحکام: استواری، سختی استخدام: به کار گرفتن، کارگزینی استخدام دولت: کارمندی دولت استدعاء: درخواست استدلال: گواهآوری استراحت: آرمیدن، آساییدن استراق سمع: دزدگوشی استرداد: پس گرفتن، بازگرداندن استشمام: بو بردن، بو کردن استعداد: آمادگی، آماده بودن استعفاء: کنارهگیری، پوزش خواستن استعلام: آگاهی خواستن استعمال: کاربرد، به کار بستن استغفار: آمرزش خواهی استفراق: بالاآوردن استقامت: پایداری، پایمردی، ایستادگی استقرار: پابرجا کردن، آرامگرفتن استقراض: وامخواهی استمداد: یاری خواستن استمرار: پیوستگی |
استنباط: دریافت، پیبردن استنساخ: رونویسی استنشاق: بوکشیدن، بوییدن استنطاق: بازپرسی استودیو: هنرگاه استهزاء: ریشخند، دستانداختن استیضاح: گزارشخواهی استیفاء: بازستانی استیل: شیوه استیلاء: دستیافتن، چیرگی اسرار: رازها اسرارآمیز: رازگونه اسراف: هرز دادن اسطبل: ستورگاه اسطوره: افسانه اسفبار: دریغآور اسقاطی: دورافکندنی، هیچکاره اسقاط شدن: فرسوده شدن اسلاف: پیشینیان، درگذشتگان اسلوب: شیوه اسم : نام اسم در کردن: نامدار دشن، بلندآوازه شدن اسم فامیل: اسم خانوادگی اسم گذاری: نام گذاری، نام نهادن اسم نویسی: نام نویسی اسناد: یافتهها، دفترها، دستکها، (سندها) اسیر: گرفتار، بندی اسیرکردن: گرفتار کردن اسیران خاک: خاکیان، خاکنشینان، تنپروران اشاعه: پراکنده کردن، گستراندن اشانتیون: نمونه اشتباه: بازنشناختن، لغزش اشتباه کردن: درست درنیافتن اشتغال: به کارگیری، کارمندی، سرکار بودن اشتغالات: گرفتاریها، درد سرها اشتهار: بلندآوازگی، سرشناسی اشتیاق: نیازمندی، آرزومندی اشتیاق ملاقات: آرزوی دیدار اشراف و اعیان: گرانمایگاه و توانمندان اشرف مخلوقات: برترین آفریدگان اشکال: دشواری، خردهگیری اصابت: برخورد، به هدف رسیدن اصحاب: یاران، همدلان اصل: ریشه، بن اصلاح: ویرایش، سامان دادن، پیراستن اصلی: بنیادی، سرشتی اصوات: آواها(صداها) اصول: بنیادها، پایهها، ریشهها اصولی: پایهای، ریشهای اضافات: افزودهها، افزودگان اضافه برداشت: بیشبرداشت اضافه حقوق: بیشمزد اضافهکاری: بیشکاری اضافی: بیشی، افزونی اضطراب: پریشانی، درماندگی اضطرارا: ناچاری، ناگزیری اضمحلال: نابودی، پراکندگی اطاعت: فرمانبری، فرمانبرداری اطاله: دراز کردن، به درازا کشاندن اطاله کلام: درازگویی، پرگویی اطباء: پزشکان اطراف: پیرامون اطعام: خوراندن، روزی دادن اطفاء حریق: خاموش کردن آتش اطفال: کودکان، نونهالان اطلاع: آگاهی اطمینان خاطر: آسوده دلی اظهار: نمایاندن، آگاهاندن اضهار عجز: زبوننمایی، ناتوان نشان دادن اظهر: آشکارتر اعتبارنامه: استوارنامه اعتدال: میانهروی، بسندگی اعتدال لیل و نهار: برابری شب و روز اعتصاب کردن: دست از کار کشیدن اعتقاد: باور داشتن اعتماد به نفس: به خود ایستایی اعجاب: شگفتی، به شگفتی واداشتن اعجوبه: شگفتانگیز اعداد: شمارهها اعضاء: اندامها اعقاب: بازماندگان اعلام: ویژهنامها اعماق: ژرفاها اعماق دریا: ژرفای دریا اعوان: پشتیبانها، یاران اعوجاج: کژیدن، کژگرایی اعیاد: جشنها |
امروزه هر فردی که اندکی زبان انگلیسی میآموزد به ترجمهی نوشتههایی از این زبان میپردازد و خود را مترجم خوبی میداند. اما ترجمهی خوب چه ترجمهای است؟
الف) ترجمهای است که در برابر هر واژه بیگانه، برابر فارسی آن را گذاشته باشد.
ب) ترجمهای است که منظور نویسندهی زبان بیگانه را با واژگانی که مترجم مناسب میداند بیان کند.
ج) ترجمهای است که برابرهای مناسب واژههای بیگانه را در ساختار دستوری زبان فارسی بیان کند.
روژه کایوا(Roger Caillois) در این باره گفته است:
"خوب ترجمه کردن آثار شکسپیر یا پوشکین به فارسی یعنی نوشتن متنی که شکسپیر یا پوشکین اگر به جای امکانات زبان انگلیسی یا روسی امکانات زبان فارسی را در اختیار میداشتند آن را مینوشتند. پس ترجمه خوب نه ترجمهی لفظ به لفظ است و نه ترجمهی ادیبانه(اما غیر امین)، بلکه عبارت است از ابداع متنی(اعم از واژگان و جملهبندی و سبک) که نویسنده اگر زبان مادریش همان زبان مترجم میبود آن را مینوشت. چنین ترجمهای مستلزم دانش و هوش و تخیل بسیار است و البته باید آن را کمال مطلوب ترجمه دانست. من ادعا نمیکنم که چنین ترجمهای تحققپذیر باشد، اما میگویم مترجم خوب کسی است که میکوشد تا هر چه بیشتر به آن نزدیک شود."
بنابراین، یک مترجم خوب که میخواهد ترجمهی خوبی بر جای بگذارد دستکم باید سه ویژگی داشته باشد:
الف) آشنا بودن به زبان بیگانه از نظر واژگان و ساختار زبان
ب) آشنا بودن به زبان فارسی از نظر واژگان و ساختار زبان
ج) آشنا بودن به موضوعی که میخواهد ترجمه کند
اکنون نمونههایی از ترجمههای نادرست برخی از "مترجمها" را ببینید تا دستکم خود به بیماری آشفتهنویسی و نادرستنویسی آنها کمتر دچار شوید.
1) گاهی نمیدانند برای هر واژه در زبان دیگر بیش از یک واژهی برابر وجود دارد که هر کدام را باید در جای مناسب آن به کار برند.
1. Can a seed tell the difference between up and down? Turn some growing beans upside down to see how they are affected by gravity.
ترجمه: آیا گیاه قادر است که تفاوت بین رشد عادی و رشد وارونه را بیان کند؟ یک گیاه لوبیای در حال رشد را وارونه کنید و ببینید چگونه تحت تاثیر جاذبهی زمین قرار میگیرد.
ویرایش: آیا دانه میتواند بالا و پایین را از هم تشخیص دهد؟ یک گیاه لوبیای در حال رشد را وارونه کنید و ببینید چگونه تحت تاثیر گرانش زمین قرار میگیرد.
برابرهای فارسی برای Tell : گفتن، بیان کردن، (از هم) تشخیص دادن، تمییز دادن، فهمیدن، دانستن، تاثیر گذاشتن، موثر واقع شدن، چغلی کردن، فاش کردن
2. If left unfarmed, almost any field will turn slowly into a forest. Bushes take over from grass, and then trees take over from bushes.
ترجمه: اگر زمین به صورت طبیعی رها شود، تقریبا هر کشتزاری به آهستگی تبدیل به جنگل میشود. علفزارها زمینهای علفدار را در بر میگیرند و جنگلها علفزارها را به تصرف خود در میآورند.
ویرایش: اگر زمینی کشتنشده رها شود، تقریبا هر کشتزاری به آهستگی به جنگل تبدیل میشود. بوتهها و درختچهها در لابهلای علفها زیاد میشوند و سرانجام شمار درختان از بوتهها و درختچهها بیشتر میشود.
برابرهای فارسی برای Take over : تصرف کردن، غلبه کردن، چیره شدن، افزون شدن، زیاد شدن، سوار شدن
3. Spider monkeys are brilliant climbers and use their tail like an extra hand.
ترجمه: میمونها عنکبوتی استعداد بالارفتن و استفاده از دم را شبیه یک دست اضافی دارند.
ویرایش: میمونهای عنکبوتی در بالا رفتن از درختان بسیار چابک هستند و دم خود را مانند یک دست دیگر به کار میگیرند.
برابرهای فارسی برای Use : استفاده کردن، به کار بردن، به کار گرفتن، مصرف کردن
4. Sometimes when you fire particle at an atom like
ترجمه: گاهی اوقات با حرارت دادن ذرات یک اتم، هسته آن ذرات را جذب میکند و بزرگتر میشود.
ویرایش: گاهی ذرههای اتمی را به یک اتم شلیک میکنید(آن گونه که رادرفورد انجام داد)، اما هسته آنها را میقابد و خودش را بزرگتر میکند.
برابرهای فارسی برای Fire : حرارات دادن، آتش کردن، شلیک کردن، برانگیختن، پرتاب کردن
5. The air directly above a glass weighs about the same as you do. It presses hard on a drink, pushing it up the straw when you suck.
ترجمه: هوای بالای لیوان تقریبا هم وزن هوایی است که درون نی میدمید. این هوا روی نوشیدنی فشار وارد میکند و هنگامی که آن را میمکید، سبب بالا آمدن نوشیدنی میشود.
ویرایش: هوای بالای لیوان درست مانند آنچه در آزمایش انجام دادید، رفتار میکند(یا سنگینی میکند). این هوا بر نوشیدنی فشار وارد میآورد و هنگامی که میمکید، سبب بالا آمدن نوشیدنی میشود.
برابرهای فارسی برای Weigh : وزن کردن، کشیدن، وزن داشتن، گنجایش داشتن، گرفتن، سبک و سنگین کردن، سنجیدن، موثر واقع شدن، اهمیت داشتن، سنگینی کردن
2) گاهی نمیدانند که برای ترجمهی نوشتههای علمی باید به موضوع نوشته آگاهی داشته باشند.
1. Other life-forces also have DNA ladders made of As, Ts, Cs and Gs, but they don’t have the same genetic codes as those found in humans. After all, their bodies are different to ours, so they need to make at least some body proteins that are different to the ones we need.
ترجمه: سایر شکلهای حیات در طبیعت مولکول دی.ان.آ خاص خود را دارند. آنها نیز از مجموعه رشتههای نوکلئوتیدی A ، T ، C و G تشکیل شدهاند اما کاملا متفاوت از حروف رمز ژنتیکی انسان هستند. از آن گذشته ساختمان بدن آنها نیز متفاوت از ساختمان بدن ما است ودر نتیجه نوع پروتئینی که سلولهای آنها میسازند، کاملا متفاوت از نوع پروتئینهایی است که ما نیاز داریم.
ویرایش: DNA در گونههای دیگر جانداران نیز از A ، T ، C و G درست شده است، اما آنها همان رمزهای ژنتیکی انسان را ندارند. روشن است که بدن آنها با بدن ما تفاوت دارد، بنابراین دستکم بخشی از پروتئینهایی که میسازند باید با پروتئینهایی که ما میسازیم تفاوت داشته باشد.
(توجه: الفبای ژنتیکی در همهی جاندران یکی و همان چهار نوکلوئوتید A ، T ، C و G است و فقط ترتیب و شمار این چهار حرف است که جانداران گوناگونی را پدید میآورد.)
2. Virtually all of your cells have the same identical set of chromosomes inside them, carrying a complete DNA recipe for you. If you could unravel the DNA from all the chromosomes in one human cell, it would measure about 1.75 m long.
ترجمه: به طور کلی مجموعه کروموزومهای موجود در همه سلولهای انسان یکسان و مشخص است که حامل اطلاعات لازم برای رشد سلولها و کل فعالیتهای بدن هستند. اگر شما نوار پیچیدهی زنجیره مولکولهای دی.ان.آ را از همهی کروموزومها جدا کنید طول آنها حدودا به 75/1 متر خواهد رسید.
ویرایش: در واقع، همهی سلولهای شما دارای مجموعهی یکسانی از کروموزومها هستند که همهی دستورهای لازم برای رشد و کارهای بدن را با خود دارند. اگر همهی DNA کروموزومهای یک سلول انسان را باز کنید ، درازی آن نزدیک 75/1 متر خواهد بود.
3. The RNA strand floats out of the nucleus to the outer part of the cell. There it sticks to a ribosome. Each ribosome has lots of protein building block called amino acids floating around it. The ribosome reads the genetic code off the RNA and obeys the instructions by gathering the right amino acids to make a particular protein.
ترجمه: مولکول RNA از هسته سلول خارج میشود و در بخشی از قسمت خارجی سلول خود را به ریبوزوم متصل میکند. در واقع هر کدام از ریبوزومها از تعداد فراوانی واحدهای سازنده پروتئین که به نام اسیدهای آمینه معروف هستند تشکیل شده است. ریبوزوم مولکول RNA را رمزگشایی میکند تا بر اساس دستورعملهای موجود نوع اسیدهای آمینه مربوط به ساخت پروتئین مربوطه را جمعآوری کند.
ویرایش: رشتهی RNA از هستهی سلول بیرون میرود و در بخش بیرونیتر آن(سیتوپلاسم) شناور میشود. در آنجا به یک ریبوزوم متصل میشود. پیرامون هر ریبوزم شمار زیادی واحد سازندهی پروتئین به نام اسیدآمینه شناور است. ریبوزوم رمز ژنتیکی RNA را میخواند(یا رمزگشایی میکند) و برپایهی دستورهای موجود در آن، اسیدآمینههای درست را برمیگزیند تا پروتئین ویژهای درست شود.
4. A single banyan tree can almost turn into a forest because of its unusual way of growing. It’s branches send stilt-like growths to the ground, where they take root and grow into trunks. The new trunks grow new branches, which send out more stilts. And so the banyan spreads and spreads!
ترجمه: درخت انجیر معابد تقریبا درون جنگل پیچیده است، چون از راه غیرعادی رشد میکند. شاخههایش شبیه چوبپا به سمت زمین رشد میکنند، هر جایی ریشه میدوانند و در میان تنهی درختان رشد میکنند. تنهی جدید شاخههای جدیدی تولید میکند. این شاخهها هم چوبپاهای بیشتری بیرون میفرستند. بنابراین، انجیر معابد رشد میکند و گسترش مییابد.
ویرایش: یک درخت انجیر معابد به تنهایی میتواند یک جنگل شود، زیرا به مانند درختان دیگر رشد نمیکند. از شاخههای این درخت پایههایی به مانند عصا به سوی زمین رشد میکنند و هر کجا که به زمین برسند ریشه میزنند و به صورت تنهی درخت رشد میکنند. تنههای جدید شاخههای جدیدی تولید میکند که از آنها عصاهای بیشتری بیرون میزند. این روند ادامه پیدا میکند و انجیر معابد همچنان گسترش مییابد.
3) گاهی نمیدانندکه اگر مفهوم جملهها را به درستی در نمییابند، باید از دیگری بپرسند و خود به "تالیف" روی نیاورند.
1. Sex cells are made differently from normal cells. The way they divide when they are first made in the body is called meiosis, and it, s at this point that an amazing gene swap goes on so that if, in the future, the sex cell is used to produce a child, the child’s chromosomes will be very slightly different from its parents.
ترجمه: سلولهای جنسی متفاوت از سایر سلولهای عادی هستند و طی نوعی فرآیند تقسیم سلولی به نام میوز ساخته میشوند. بنابراین، در آینده نوزادی که از سلول تخم متولد میشود به دلیل آن که دارای 23 کروموزوم از مادر و 23 کروموزوم از پدر است ، در نتیجه از لحاظ ساختار ژنتیکی تقریبا شبیه والدینش است.
ویرایش: سلولهای جنسی به شیوهای متفاوت از دیگر سلولها ساخته میشوند. فرآیندی که طی آن چنین سلولهایی به وجود میآیند "میوز" نامیده میشود. در این فرآیند اندکی جابهجایی ژنی رخ میدهد و بنابراین اگر آن سلول جنسی در آینده برای تولید یک بچه به کار رود، کروموزومهای آن بچه اندکی با کروموزومهای پدر و مادرش تفاوت خواهد داشت.
2 . Freed from gravity, the blood redistributes itself around the body, pushing more up into the head and upper torso-astronauts get a fat face and “bird’s legs”.
ترجمه: جریان خون به دلیل نبودن نیروی جاذبه در فضا گردش مجدد خود را در سرتاسر بدن آغاز میکند و به سمت سر و اندامهای فوقانی بدن سرازیر میشود- در این شرایط صورت فضانوردان به دلیل حجم فراوان خون متوّرم و شکل و شمایل پای پرنده را پیدا میکند.
ویرایش: از آنجا که در فضا گرانش چندانی وجود ندارد، پخش خون در بخشهای گوناگون بدن دگرگون میشود و خون بیشتری به سر و بخشهای بالایی بدن میرسد. در نتیجه صورت فضانوردان باد میکند، اما پاهایشان مانند پای پرندگان لاغر میشود.
3 . When humans return to the Moon, they will stay there. They will build temporary shelters. Maybe out of empty rocket casings. Later, that will build more permanent structures using materials manufactured from minerals they mine. Later, there may be interconnected underground complexes. Some of the domed areas could be used to grow plants for food.
ترجمه: برنامه بازگشت انسان به کره ماه با هدف اقامت کردن در آنجا انجام خواهد شد. ابتدا فضانوردان پس از فرود بر سطح کره ماه با استفاده از قطعات و جداره موشکهای غیرقابل مصرف و مستعمل اقدام به ساخت پناهگاههای موقتی خواهند کرد. در مرحله بعد آنها به وسیله موادی که از کانیهایی که از سطح کره ماه استخراج میکنند و میسازند، اقدام به احداث مکانها و ساختارهای دایمی خواهند نمود. پس از این مراحل احداث، مجتمعهای زیرزمینی که به صورت مجموعهای از شبکههای متصل به هم خواهند بود، در برنامهی کار قرار خواهد گرفت. همچنین فضانوردان از بعضی از نواحی مرتفع تپه مانند نیز به منظور کشت سبزیجات و محصولات خوراکی استفاده خواهند کرد.
ویرایش: هنگامی که انسانها به ماه باز میگردند، در آنجا میمانند. آنها از پوشش خالی موشکها پناهگاههای موقت میسازند. سپس، با موادی که از کانیهای به دست آمده از ماه میسازند، پناهگاههای ماندگارتری فراهم میکنند. سپس، ممکن است در آنجا مجتمعهای زیرزمینی به هم مرتبط[یا مرتبط با هم] ساخته شود. همچنین، گیاهانی زیر پوششهای گنبدی کاشته میشوند تا غذای فضانوردان فراهم شود.
4) گاهی نمیدانندکه زبان فارسی را بهخوبی نمیدانند و باید فارسی بیاموزند، هر چند زبان مادریشان باشد.
1. Tidal power is the only form of ocean energy currently producing electricity commercially. There are also plans to build turbines on the seabed in places where are strong tidal currents.
ترجمه : نیروی جزر و مدی یکی از گونههای انرژی اقیانوسی است که امروزه از آن برای تولید الکتریسیته به صورت تجاری استفاده میشود. همچنین در حال حاضر طراحی و ساخت توربینهایی که امکان نصب آنها در بستر دریاها و در محلهایی که جریانهای جزر و مد شدید وجود داشته باشد در دست اقدام است.
ویرایش: نیروی جزر و مد تنها گونه از انرژی اقیانوسی است که هماکنون از آن در مقیاس تجاری برق تولید میشود. طرحهایی نیز وجود دارد که در جاهایی با جریانهای جزر و مدی شدید(نیرومند)، توربینهایی در بستر دریا کار گذاشته شود.
2. In closed-cycle ocean thermal-energy system, ammonia is heated to its boiling point by warm surface water. The pressure created by gas formed is used to drive a turbine. Then the gas is coiled by cold water from deep in the ocean, turning it back into liquid.
ترجمه : در دستگاه مبدل انرژی گرمایی اقیانوسی، از آب گرم لایهی سطحی برای تبخیر مایعی مانند آمونیاک که در دمای پایین میجوشد، استفاده میکنند. فشار گاز تولید شده در جریان تبخیر، توربین را به گردش در میآورد. در مرحلهی بعد این گاز توسط آب سردی که از عمق آب تلمبه میشود، متراکم شده و مجددا به حالت مایع در میآید و این چرخ بارها تکرار میشود.
ویرایش: در یک روش بهرهبرداری از انرژی گرمایی اقیانوسها، گرمای آب سطحی، آمونیاک را تا نقطهی جوش آن گرم میکند. فشار گاز تولید شده برای چرخش توربین به کار میرود. سپس آن گاز با آب سرد ژرفای اقیانوس سرد میشود و بار دیگر به حالت مایع در میآید.
3. Some biomass is from plants grown specifically for energy, known as dedicated energy crops or bioenergy feedstocks. These include fast-growing grasses such as bamboo and fast-growing trees such as willows. In the future, genetically modified crops may produce biomass faster.
ترجمه: بعضی از تودههای زیستی صرفا از گیاهانی که فقط به منظور تولید انرژی کاشته میشوند و اصطلاحا محصولات و مواد اولیه انرژی زیستی معروف هستند به دست میآیند. این نوع گیاهان شامل گیاهان سریعالرشد نظیر خیزران و درختانی نظیر بید که رشد بسیار سریع دارند میشوند. در آینده گیاهانی که روی آنها اصلاح ژنتیکی انجام شده است پرورش داده خواهند شد و با این کار امکان تولید تودههای زیستی هر چه بیشتر فراهم خواهد شد.
ویرایش: بخشی از تودهی زیستی از گیاهانی به دست میآید که فقط برای انرژی کاشته میشوند. این گیاهان را گیاهان زراعی ویژهی انرژی یا علوفههای انرژی زیستی مینامند(این جمله را میتوان ننوشت). گیاهان علفی با رشد سریع مانند خیزران و درختان با رشد سریع مانند بید از این گیاهان هستند. درآینده، گیاهانی که اصلاح ژنتیکی شدهاند میتوانند با سرعت بیشتری تودهی زیستی تولید کنند.
4. We use energy to heat and light buildings, and also to cool them with fans and air-conditioning units.
ترجمه: تامین گرما و روشنایی یک ساختمان و نیز خنک نگهداشتن آن با استفاده از دستگاههای تهویه مطبوع لازمه مصرف انرژی است.
ویرایش: ما از انرژی برای گرم کردن و روشن کردن ساختمانها و همچنین خنک کردن آنها با دستگاههای خنککننده، بهره میگیریم. (یا ما برای ... انرژی مصرف میکنیم.)
5. Around 40 percent of the world’s silver production is used in photography.
ترجمه: حدود 40 درصد از تولید نقره جهان در صنعت عکاسی مورد استفاده قرار میگیرد.
ویرایش: نزدیک 40 درصد از تولید نقرهی جهان در عکاسی به کار میرود.
6. The starry heavens were first observed methodically around 5000 years ago by the learned priests of the early civilizations in the Middle East , Such as
ترجمه: مطالعهی منظم و اصولی آسمان پر ستاره برای نخستین بار حدود 5000 سال قبل توسط علمای نخستین تمدنها، مثل تمدن مصر و بابل که در خاورمیانه تاسیس شدند، انجام گرفت.
ویرایش: نخستینبار نزدیک 5 هزار سال پیش، کاهنان آموزشدیده ] خبره، آگا ه [ تمدنهای خاورمیانه، مانند تمدن مصر و بابل، به بررسی روشمند آسمان پرستاره پرداختند.
7. Like all stars, the sun pours enormous energy into space, mainly as light and heat.
ترجمه: خورشید مانند همهی ستارگان مقادیر خارقالعادهای از انرژی را که عمدتاً به صورت انرژی گرمایی است، در فضا منتشر میکند.
ویرایش: خورشید مانند همهی ستارگان مقدار بسیار زیادی انرژی در فضا پخش میکند که بیشتر به صورت انرژی گرمایی و نور است.
8. Around 1672 Isaac Newton built a different type of telescope that used mirrors to gather and focus light.
ترجمه: حدود سال 1672 میلادی ایساک نیوتن اقدام به ساخت نوع دیگری از تلسکوپ کرد که در آن به جای عدسی از آیینه استفاده شده بود.
ویرایش: نزدیک سال 1672 میلادی، ایزساک نیوتن نوع دیگری از تلسکوپها را ساخت که در آن به جای عدسی از آیینه استفاده شده بود.
9. Even when they use the latest giant telescopes, astronomers at observatories cannot get a perfect view of stars and space. This is because they have to peer trough the earth’s atmosphere.
ترجمه: حتی زمانی که ستارهشناسان به وسیلهی پیشرفتهترین تلسکوپهای غولپیکر آسمانها را رصد میکنند، قادر به مشاهدهی دقیق و واضع ستارگان و فضا نیستند. این به دلیل آن است که آنها باید فضا را از میان جوّ زمین نظاره کنند.
ویرایش: حتی زمانی که اخترشناسان پیشرفتهترین تلسکوپهای غولپیکر را در رصدخانهها به کار میگیرند، نمیتوانند نمای روشن و دقیقی از ستارگان و فضا به دست آورند؛ زیرا آنان فضا را از میان جوّ زمین مینگرند.
10 . To cope wite bone and muscle loss, long-term astronauts need to take regular exercise in space.
ترجمه: فضانوردان برای مقابله به عارضههای استخوانی و ماهیچهای در فضا بهویژه آنهایی که به مدت طولانی در فضا اقامت میکنند، باید تمرینات بدنی منظم انجام دهند.
ویرایش: فضانوردانی که زمان درازی در فضا میمانند، برای کاستن از روند از دست رفتن استخوان و ماهیچه، به طور منظم ورزش میکنند(یا از برنامهی ورزشی منظمی پیروی میکنند).
5) گاهی نمیدانند که برخی چیزها را نباید ترجمه کنند.
1. All cats are meat-eaters, members of the carnivore group.
ترجمه: همهی گربهها گوشتخوارند و در گروه گوشتخواران جای میگیرند.
ویرایش: همهی گربهها گوشتخوارند.
توضیح: واژهی carnivore از carn به معنای گوشت و vovare به معنای خوردن ساخته شده است و برابر علمی واژهی meat-eater است. از آنجا که در زبان فارسی هر دو واژه را به گوشتخوار ترجمه میکنیم، به ترجمهی عبارت پایانی جمله بالا نیازی نیست.
2. Balloons and airships are aircraft that use gas, which is lighter than air, to fly. They consist of a gas-filled bag, or envelope, with a basket or cabin underneath.
ترجمه: بالونها و کشتیهای هوایی، هواپیماهایی هستند که برای پرواز از گاز سبکتر از هوا استفاده میکنند. آنها از یک کیسه یا پاکت پر از هوا به اضافهی سبد یا اتاقکی که در زیر آن بسته شده است، تشکیل میشوند.
ویرایش: بالونها و کشتیهای هوایی، وسیلههایی هستند که برای پرواز از گاز سبکتر از هوا استفاده میکنند. آنها از یک کیسهی پر از گاز و سبد یا اتاقکی که در زیر آن بسته میشود، درست میشوند.
در این چند ساله که رسانهها گسترش یافتهاند و نوشتههای زیادی از زبانهای بیگانه به زبان فارسی ترجمه شده است، ساختارهای دستوری بیگانه همراه واژههای بیگانه به زبان فارسی راه یافتهاند که شاید خطر آنها از خود واژههای بیگانه بیشتر باشد. این ساختارهای بیگانه حتی در ترجمهی فیلمهای خارجی نیز وارد شده است و مردم هر روز و هر شب آنها را از تلویزیون میشنوند و در نتیجه، گاهی در سخنان افراد عادی نیز بازتاب یافته است. اگر این کار همچنان ادامه یابد، حتی اگر برای همهی واژههای بیگانه برابرهای فارسی بگذاریم، پس از اندکی با جملههایی رو به رو میشویم که ساختار زبان فارسی را ندارند. در ادامه نمونههایی از این نادرستنویسیها میآید.
قابل و غیر قابل
پسوند -able در زبان انگلیسی و فرانسه داشتن، شایستگی، توانستن و امکان را نشان میدهد. برای نمونه، predictable یعنی چیزی که بتوان آن را پیشبینی کرد(پیشبینیپذیر یا پیشبینی شدنی). این گونه واژهها با افزودن پیشوند in یا un مفهوم منفی پیدا میکنند. برای نمونه، unpredictable (پیشبینی ناپذیر یا پیشبینی نشدنی) و invisible (نادیدنی).
در این چند ساله واژههای بسیاری به صورت ترکیب قابل ... و غیر قابل ... در نوشتههای فارسی راه یافته که پیامد ترجمههای ناآگاهانه است. چنین عبارتهایی ساختگی در زبان فارسی وجود نداشته است و از به کار بردن آنها باید پرهیز کرد. برای پرهیز از نگارش این عبارتها میتوان از سه راهکار زیر بهره گرفت:
الف) به مصدرهای ساده و گاهی مصدرهای مرکب، «ی» افزوده شود:
شناختن: شناختنی و ناشناختنی
دیدن: دیدنی و نادیدنی
شنیدن: شنیدنی و ناشنیدنی
بخشیدن: بخشیدنی و نابخشیدنی
پذیرفتن: پذیرفتنی و نپذیرفتنی(به جای قابل قبول و غیر قابل قبول)
ب) به مصدرهای مرکب و گاهی مصدرهای ساده، پسوند «پذیر» (و در حالت منفی ناپذیر) افزوده شود.
درمان کردن: درمانپذیر و درمانناپذیر
نفوذ کردن: نفوذ پذیر و نفوذناپذیر
پیشبینی کردن: پیشبینیپذیر و پیشبینیناپذیر
گسترش یافتن: گسترشپذیر و گسترشناپذیر
ترجمه کردن: ترجمهپذیر و ترجمهناپذیر
ج) گاهی میتوان ساختار جمله را به گونهای تغییر داد که همان مفهوم را بدون به کار بردن چنین عبارتهایی بیان کرد.
نمونه
o بیماری دیابت غیرقابل درمان است، اما در اثر تلاشهای دو پزشک آلمانی امروزه دیابتیها میتوانند زندگی عادی داشته باشند.
دیابت( بیماری قند) درمانناپذیر است، اما امروزه بیماران دیابتی در اثر کوششهای دو پزشک آلمانی میتوانند زندگی عادی داشته باشند. یا دیابت(بیماری قند) درمان بنیادی ندارد، اما امروزه بیماران دیابتی...)
o انفجارهای اشعه گاما آذرخشهای فضایی حاوی تشعشعات بسیار قوی انرژی هستند و وقوع آنها غیرقابل پیشبینی است.
انفجارهای پرتو گاما آذرخشهایی فضایی با پرتوهای بسیار پرانرژی هستند و رخدادن آنها را نمیتوان پیشبینی کرد. (یا : ... پیشبینی ناپذیر است)
توسط، به وسیلهی و از سوی
همانطور که پیش از این گفته شد، هنگامی که مفعول جمله از فاعل جمله مهمتر است یا فاعل جمله ناشناخته است، از ساختار مجهول بهره میگیریم. به کار بردن چنین ساختاری در نوشتههای کهن نسبت به نوشتههای امروزی کمتر بوده است. با این همه، ترجمههای نامناسب باعث رواج گونهای از ساختار مجهول شده که ویژهی زبانهای انگلیسی و فرانسه است. به نمونههای زیر دقت کنید:
o نخستین انتقال خون موفق در حدود سال 1665 میلادی توسط جان ویلکینز انجام شد.
o نقشه اصلی شهر بهوسیله مهندسان آلمانی طراحی و به مرحله اجرا گذاشته شد.
o پوست ممکن است به علت دریافت نکردن پیام تعرق توسط اعصاب پا نیز خشک شود.
o این کتاب به کوشش اسفندیار کامرانی از سوی انتشارات پیام گلچین منتشر شده است.
فعل این جملهها به صورت مجهول است، اما فاعل نیز در جمله آمده است. چنین ساختاری در نوشتههای گذشتگان بسیار کم دیده می شود. برای مثال، در سیاستنامه خواجه نظام الملک توسی(صفحهی 321) چنین آمده است: «سینباد بردست جهور کشته شد». با وجود این، در بیشتر جملههای مجهولی که در زبان فارسی به کار رفته، فاعل دیده نمیشود.
چرا در زبانهای انگلیسی و فرانسه، فاعل در جملهی مجهول نیز میآید؟ برای پیبردن به دلیل این کار بهتر است به جملههای انگلیسی زیر دقت کنید:
Alexander Bell invented telephone in 1876.
Telephone was invented by Alexander Bell in 1876.
هر دو جمله میگویند که الکساندر بل تلفن را در سال 1876 اختراع کرد. اما در جمله نخست فاعل(الکساندر بل) در آغاز جمله آمده و در جملهی دوم، مفعول(تلفن) در آغاز آمده است. این کار را میتوان برجسته سازی نامید. جملهی نخست ممکن است از نوشتهای باشد که پیرامون الکساندر بل است، اما جملهی دوم ممکن است از نوشتهای باشد که پیرامون تلفن است. نویسندهی جملهی دوم، مفعول را در آغاز جمله آورده و از این رو فعل آن به صورت مجهول آمده است. فاعل نیز به صورت متمم پس از فعل جای گرفته است.
در زبان فارسی نیز میتوان برجستهسازی کرد، اما به آوردن فعل مجهول نیاز نیست. میتوان مفعول را در آغاز جمله آورد و فاعل را پس از آن آورد. برای نمونه، به جای این که بگوییم: «تلفن توسط الکساندر بل اختراع شد.» درست این است که بگوییم: «تلفن را الکساندر بل اختراع کرد.» بنابراین، در ترجمهی جملههایی از زبان انگلیسی یا زبان دیگر که ساختار مجهول و فاعل در خود جمله آمده است، جمله را به حالت معلوم در میآوریم. سپس، اگر نیاز بود که توجه خواننده را به مفعول جمله جلب کنیم، مفعول را به حرف «را» در آغاز میآوریم.
نمونه
o این غار در پاییز سال 1330 شمسی توسط مرحوم اسدالله جمالی کوهنورد زنجانی شناسایی شده و در خردادماه سال 1331 توسط یک گروه کوهنوردی مورد بازدید قرار گرفته است.
این غار را شادروان اسدالله جمالی، کوهنورد زنجانی، در پاییز 1330 شناسایی کرد و یک گروه کوهنوردی در خرداد ماه 1331 از آن بازدید کردند.
o طرح بال پرنده نیز دارای همان اصول آیرودینامیکی است که سرانجام توسط آدمی از هنگام طراحی هواپیما کشف شد.
در طرح بال پرنده همان اصولی آیرودینامیکی دیده میشود که سرانجام انسان آنها را هنگام طراحی هواپیما کشف کرد.
o این دستگاههای تکاملیافته موجبات به کارگرفتن پا از سوی نساجان را در کار بافندگی فراهم میآورد.
این دستگاههای تکاملیافته امکان به کارگرفتن پا را در کار بافندگی برای پارچهبافان فراهم کرد.
توجه: گاهی با تغییر اندکی در ساختار جمله میتوان هم واژهی«توسطِ» را کنار گذاشت هم جملهی روانتری نوشت.
نمونه
o این مولکولهای درشت توسط پیوندهای غیرکوالانسی کنار هم نگه داشته میشوند.
این مولکولهای درشت با پیوندهای ناکوالانسی کنار هم نگه داشته میشوند.(یا: کنار هم میمانند)
o انقلاب مشروطهی ایران با امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار در سال 1285 هجری شمسی به پیروزی رسید.
انقلاب مشروطهی ایران در قرن سیزدهم هجری برای براندازی حکومت استبدادی پدید آمد و با امضای فرمان مشروطیت به دست مظفرالدین شاه قاجار در سال 1285 هجری شمسی به پیروزی رسید.
o کشف پنی سیلین توسط الکساندر فلمینگ اغلب به عنوان رویدادی تصادفی معرفی می شود.
کشف پنیسیلین به کوشش الکساندر فلمینگ اغلب به عنوان رویدادی تصادفی معرفی می شود.
o بند دیگری که در سده چهارم پس از میلاد توسط شاپور دوم ساخته شده سد پل گونه دزفول است که بر روی رودخانه ک رخ ه زده شده است.
بند دیگری که در سدهی چهارم پس از میلاد به فرمان شاپور دوم ساخته شد، سد پل مانند دزفول است که روی رودخانهی کرخه ساخته شد.
نادرستیهای دیگر
الف) عبارت «انتظار میرود» که پیامد ترجمهی عبارت « It is expected that » است
به جای آن بهتر است: پیشبینی میشود، شاید
ب) عبارت «بیش از یک بار» که پیامد ترجمهی عبارت « more than once » است
به جای آن بهتر است: بارها، چندبار
پ) عبارت «روی کسی یا چیزی حساب باز کردن» که پیامد ترجمهی عبارت « to count on » است
به جای آن بهتر است: امید داشتن به کسی یا چیزی، پشتگرمی
ت) عبارت «غیر قابل اجتناب» که پیامد ترجمهی عبارت « inevitable » است
به جای آن بهتر است: ناگزیر، ناچار، خواهناخواه
ث) عبارت «نقطه نظر» که پیامد ترجمهی عبارت « point of view » است
به جای آن بهتر است: نظر، دیدگاه
ج) عبارت «در ارتباط با» که پیامد ترجمهی عبارت « in relation to » است
به جای آن بهتر است: درباره
چ) عبارت «از ... رنج میبرد» که پیامد ترجمهی « to suffer » است
به جای آن بهتر است: به ... مبتلاست یا به ... دچار است
ح) عبارت «قابل ملاحظه» که پیامد ترجمهی « considerable » است
به جای آن بهتر است: زیاد، هنگفت، کلان، سرشار
عبارتهای ساختگی
در اینجا جملههایی آورده می شود که نه ساختار دستوری زبان فارسی، نه ساختار دستوری زبان عربی و نه ساختار دستوری دیگر زبانهای بیگانه را دارند. این نمونهها از بین نوشتههای روزنامهها، مجلهها و برخی کتابهای ترجمهای گزینش شدهاند.
o اما یک شهروند پنجاه ساله تاجیک می گوید برایش مهم نیست که دندانهایش با چه روکش شده است، مهمتر از همه این است که می ت واند از آنها به هنگام استعمال غذا استفاده کند.
اما یک شهروند پنجاه ساله تاجیک می گوید برایش مهم نیست که دندان هایش با چه روکش شده است، مهم تر از همه این است که می ت واند از آن ها به هنگام غذا خوردن استفاده کند.
o کارگران به موقع وارد عمل شدند و از خرابیهای بیشتر جلوگیری به عمل آوردند.
کارگران به موقع دست به کار شدند و از آسیبهای بیشتر جلوگیری کردند.
o شکل سر این جانور مانع از آن میشود که جانوران دیگر به راحتی آن را ببلعند.
شکل سر این جانور نمیگذارد که جانوران دیگر به آسانی آن را ببلعند.
o شاید از یک جنبه درست باشد که «وابستگیهایی» را که میتوانند پیشرفت و تکامل تکنولوژی را در بعضی از فرهنگها در مقایسه با فرهنگهای دیگر محدود میسازد، مطمح نظر قرار دهیم.
شاید از یک جنبه درست باشد که «وابستگیهایی» را که ممکن است باعث محدود شدن پیشرفت تکنولوژی در بعضی از فرهنگها در مقایسه با فرهنگهای دیگر شود، در نظر بگیریم.
o رکاب پنج قرن پیش در چین و مغولستان به پیدایش آمده بود، ولی هنوز تداول عام نداشت.
رکاب پنج قرن پیش در چین و مغولستان پدید آمده، ولی هنوز فراگیر نشده بود.
o نکتههایی را که در کتابهای مفید میخوانیم در زندگی خود در عمل اجرا کنیم.
راهنماییهای سودمند کتابها را در زندگی خود به کار ببندیم.
o گاهی قایقها در عبور از این شیبراهها صدمه میدیدند و محمولههای آنها دستخوش دزدی قرار میگرفت.
گاهی قایقها به هنگام گذشتن از این راههای شیبدار، آسیب میدیدند و محمولههای آنها را میدزدیدند.
(یا به محمولههای آنها دستبرد میزدند.)
o قیمت اجناس و کالاهای اساسی قیمتگذاری شده از سوی دولت در شهرهای مختلف به نسبتهای مختلف، کاهش قیمت داشته است.
قیمت کالاهای اساسی که دولت آنها را نرخگذاری کرده، در شهرهای گوناگون به نسبتهای مختلف کاهش یافته است.
o برای مثال، میتوانیم کار فرماندهی کل قوای هلند را در حوالی سال 1600 میلادی، که هلندیها با اسپانیاییها در جنگ بودند، مورد امعان نظر قرار دهیم.
برای مثال، میتوانیم کار فرماندهی کل نیروهای هلند را در حوالی سال 1600 میلادی، که هلندیها با اسپانیاییها در جنگ بودند، مورد توجه قرار دهیم.
o در ایران شاید نمک از شش هزار سال قبل از میلاد مورد استفاده قرار گرفته باشد.
| |||||
|
| |||||
|