سیدرضا هادیان فر، مترجم و مدرس زبان انگلیسی
سیدرضا هادیان فر، مترجم و مدرس زبان انگلیسی

سیدرضا هادیان فر، مترجم و مدرس زبان انگلیسی

اصطلاح شماره 21

Once in a blue moon

معنی: گهگاه، به ندرت


 

- Once in a blue moon my wife and I eat at a very expensive restaurant.

- گهگاه من و همسرم در یک رستوران بسیار گرانقیمت غذا می‌خوریم.

- Snow falls on the city of San Diego once in a blue moon.

- به ندرت در شهر سان دیگو برف می‌بارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد