سیدرضا هادیان فر، مترجم و مدرس زبان انگلیسی
سیدرضا هادیان فر، مترجم و مدرس زبان انگلیسی

سیدرضا هادیان فر، مترجم و مدرس زبان انگلیسی

اصطلاح شماره 15

Stick Out One's Neck

معنی: ریسک کردن، خطر کردن

Why should I stick my neck out for them?

چرا باید خودم را به خاطر آنها به خطر بیاندازم؟

 

اصطلاح شماره 14

Shake a Leg

معنی: شتاب کردن، عجله کردن

- Mary, you always take such a long time to put on your makeup. Come on, shake a leg!
- I'll be finished in a minute. Be patient.
- You've got to hurry or else we won't arrive on time to see the last show.

- مری، تو همیشه کلی طول می‌کشه که خودت رو آرایش کنی. بجنب دیگه!
- تا یک دقیقه دیگه کارم تموم می‌شه. صبر داشته باش.
- باید عجله کنی، وگر نه برای دیدن آخرین نمایش به موقع نمی‌رسیم.

 

اصطلاح شماره 13

Not to have a leg to stand on

توضیح: دلیلی برای اثبات سخن خود نداشتن

He won't have a leg to stand on unless he can prove that ...

او دلیلی برای اثبات گفته خود نخواهد داشت مگر اینکه بتواند ثابت کند که ...

Without evidence, we don't have a leg to stand on.

بدون مدرک ما هیچ دلیلی برای اثبات گفته خود نداریم.

اصطلاح شماره 12

All thumbs

معادل فارسی: دست و پا چلفتی، بی دست و پا

- Hey, Bea. Can you help me out? I don't seem to be able to button up the back of my dress.
- Sure. Let's see if I can do it for you.
- I guess I'm all thumbs because I'm so nervous. I'm already late for my date.
- Well, I suppose that being so nervous would make you clumsy and awkward.
But don't worry, I'm sure your date will wait.

- هی،بی. می‌تونی کمکم کنی؟ فکر نمی‌کنم بتونم دکمه‌های عقب لباسم رو ببندم.
- البته. بزار ببینم می‌تونم این کار رو برات بکنم.
- فکر کنم دست و پا چلفتی شدم آخه خیلی عصبی هستم. الآن برای قرار ملاقات دیرم شده.
- خب، گمان کنم عصبی بودن تو رو اینقدر بی‌دست و پا می‌کنه. اما نگران نباش، مطمئنم که دوستت منتظر می مونه.

اصطلاح شماره 11

Go to the dogs

معنی: مخروبه شدن

Have you seen their house lately? It's really gone to the dogs
It's true that it has become run-down and in serious need of repair, but I'm sure that it can be fixed up to look like new.

اخیراً خانه آنها را دیده‌ای؟ آن واقعاً به مخروبه تبدیل شده است. این درست است که مخروبه شده است و به تعمیرات اساسی نیاز دارد، اما من مطمئنم که می‌تواند (طوری) تعمیر شود که نو به نظر برسد.

اصطلاح شماره 10

Fishy

معنی: عجیب، مشکوک

When the security guard saw a light in the store, it seemed to him that there was something fishy going on. He called the central office and 
explained to his superior that he thought something  strange and suspicious was occurring.

وقتی نگهبان نوری را در مغازه مشاهده کرد، به نظرش رسید که چیز مشکوکی در حال اتفاق بود. او با دفتر مرکزی تماس گرفت و به مافوقش گفت که به گمان او چیز عجیب و مشکوکی در حال وقوع بود.

اصطلاح شماره 9

People who live in glass houses shouldn't throw stones

توضیح: وقتی کسی خودش هم مقصر است نباید دیگران را سرزنش کند.

Janet has often criticized her friend, Lois for driving too fast, yet she herself has had her license suspended for exceeding the speed limit. Lois once tried to tell her that people who live in glass houses shouldn't throw stones, but it didn't do much good. Janet simply didn't accept the fact that she should not pass judgment on other people when she is just as bad as they are.

 

جانت همیشه دوستش لوئیس را بخاطر اینکه با سرعت زیاد رانندگی می‌کند، سرزنش می‌کند، درحالیکه خودش بخاطر سرعت غیرمجاز گواهی‌نامه‌اش توقیف شده است. لوئیس یک دفعه سعی کرد به او بگوید که وقتی خودت هم مقصر هستی نباید دیگران را سرزنش کنی، اما این زیاد فایده نداشت. جانت این حقیقت را قبول نکرد که نباید در مورد دیگران حکم صادر کند وقتی که به اندازه آنها مقصر است.

اصطلاح شماره 8

Get off someone's back

معنی: دست از سر کسی برداشتن

- Hey, John. I'm bored. Come on, let's go out and do something. 
- Sorry, I'm right in the middle of studying for a physics exam. I won't be able to make it tonight. 
- You've been studying for a long time. Why don't you take a break?
- Get off my back! I can't go anywhere!
- OK, I'll stop bothering you only if you promise to let me know the minute you're finished.

- هی، جان. من خسته شدم. بیا بریم بیرون یه کاری بکنیم.
- متأسفم، الآن دارم خودم رو برای یک امتحان فیزیک آماده می‌کنم. امشب نمی‌تونم بیام.
- تو خیلی وقته که داری درس می‌خونی. چرا یک کم استراحت نمی‌کنی؟
- دست از سرم بردار! من هچ جا نمی‌تونم بیام!
- باشه، دیگه اذیتت نمی‌کنم فقط به این شرط که قول بدی هر موقع کارت تموم شد بهم بگی.

اصطلاح شماره 7

Pull someone's leg

معنی: کسی را دست انداختن

- Hey, Al, I was invited to be a judge for the contest.
- Oh, really? You're pulling my leg!

- هی، اَل، من برای داوری تو اون مسابقه انتخاب شدم.
- واقعاً؟ تو داری من رو دست می‌ندازی!

 

ترجمه قبل از شروع

مهمترین نکاتی که قبل از یادگیری زبان انگلیسی لازم است بدانیم

مقدمه
یکی از اهداف مورد نظر در خصوص نوشتن این مقاله،  درک  بهتر   پایه و اساس نکات و تکنیکهای موجود، جهت یاد گیری مکالمه ی زبان خارجی/ انگلیسی میباشد.  قصد و نیت این نیست که نسبت به برتری این نکات مجاب شویم، بلکه، به هیچ وجه نباید مُهر برتری بر روی این متُدها و تکنیکها  زده شود.  امید این است تا بدینوسیله، ایده های تازه ای بدست آوریم و با کمک آنها، متُدها و تکنیکهای خودمان را پیدا کرده تا در یادگیری مکالمه ی زبان خارجی/ انگلیسی، از آنها استفاده نماییم.

حقیقتی تلخ
در برخی از کشورهای در حال توسعه، مسئولین ذیربط،  یادگیری مکالمۀ زبان خارجی را در آموزش دستور زبان می دانند.  در   حالی که دستور زبان بحثی است کاملا جداگانه.  در واقع، بر خلاف آنچه تا به حال آموخته ایم، این مکالمه است که غیر مستقیم ما را  با دستور زبان آشنا می کند.
اینک فرصتی پیش آمده تا توسط نکات ذیل، جهت یادگیری مکالمۀ زبان، راهنمایی شویم.  اگر در یادگیری مکالمه، مصمم هستیم، این نکات را با دقت مطالعه نماییم و از همه مهمتر، تا آنجا که در توانمان هست، به آنها عمل کنیم.  خواندن تنها، به معلومات اضافه میکند، اما مکالمه...؟؟؟

ایجاد محیطی آرام 
  • جهت ایجاد محیطی آرام، سعی کنیم قبل از شروع مطالعه و یا انجام تمرینات مکالمه ی زبان خارجی/ انگلیسی ، ذهن خود را آرام کنیم.    
  • گوش دادن به یک موزیک ملایم، میتواند به طور موقت راه خوبی برای آرام کردن ذهن، از بین بردن افکار پریشان و استرس  باشد.  طبیعتاً این نوع افکار، مانع تمرکز در یادگیری و جذب مطالب جدید میشود.    
  • یک موزیک ملایم، متُد خوبی برای آرام کردن ذهن است، لیکن ممکن است برای همه مؤثر واقع نشود.  بنابراین، اگر متُد خاص خود را داریم، از آن استفاده کنیم.
به یاد داشته باشیم، هدف اصلی این است که بتوانیم به یک تمرکز نسبی دست پیدا کنیم. بنا بر این، سعی کنیم ذهنی آرام داشته باشیم.

نگران یادگیری نباشیم
 یادگیری، یک پروسه طبیعی و خودجوش در زندگی انسان میباشد.  هرگز از خود نپرسیم تا چه اندازه یاد گرفته ایم.  هر اندازه بیشتر در تمرینها تلاش کنیم به همان اندازه هم به اطلاعات و معلومات  ما افزوده میشود.  متاسفانه، یکی از موانع بزرگی که بر سر راه افراد زبان جو، خصوصاً بزرگ سالان ، می توان دید، ترس است.
اکثر زبان جویان، ترس از اشتباه کردن دارند.  ترس از اینکه مبادا سایر افراد فکر کنند آنها کُند ذهن، کُودن  و ...  هستند.  آنها حتی  از  یک   سؤال کردن ساده هم فرار می کنند، مبادا سؤالشان  احمقانه و یا بچه گانه باشد.
کُلّ این باورها،  اشتباه و زایده ذهن ما است. همۀ ما روزی یادگیری را شروع کردیم و تا زنده هستیم،این روند ادامه خواهد داشت.  پس به هنگام یادگیری مکالمۀ زبان خارجی/ انگلیسی ، نگرانی، ترس یا وحشت، نداشته باشیم.

اعتماد بین استاد و زبان جو
 اعتماد متقابل،  بین استاد و زبان جو، از اهمیت فراوانی برخوردار است.  اگر استاد از زبان جو بخواهد تا در زمینه ای فعالیت بیشتری کند و یا تمرینی را انجام دهد، باید این اعتماد را نسبت به زبان جو داشته باشد که تماماً،  مو  به  مو انجام خواهد شد.  از طرف دیگر، زبان جو هم باید به تواناییها و قابلیتهای استاد در زمینه زبان، اعتماد کامل داشته باشد.

تواناییها و قابلیتهای یک استاد خوب
الف - آگاهی از دیدگاه فرهنگی
زبان و فرهنگ به هم وابسته اند.  درک فرهنگ یک کشور، کمک بسیاری در یادگیری زبان آن کشور میکند.  پرنده ای را با دو بال تصور کنیم.  یک بال فرهنگ و دیگری زبان.  پرنده برای پرواز، به هر دو بال نیاز دارد!
ب - آگاهی از تلفظ صحیح لغات
تلفظ لغات به این معنا نیست که لهجه خود را تغییر دهیم.  بلکه لغات باید درست بیان شوند.  حال برای اینکه بتوانیم لغتی را درست بیان کنیم، نیاز به دانستن تکنیک تلفظ (enunciation)، داریم. 
ج - آگاهی از تکنیک تلفظ (enunciation)
برخی لغات در زبان خارجی  بسیار دشوار هستند.   به همین دلیل نیاز داریم تا دقیقاً بدانیم چگونه یک لغت را تلفظ کنیم.

اشاره به یک نمونه

سعی کنیم این لغت را تلفظ کنیم :
WORLD

 اگر تکنیک تلفظ این لغت را ندانیم، به احتمال قوی آن را شبیه به :
VORD
تلفظ کرده ایم!
 (تلفظی که در اینجا صورت میگیرد، سیستم آمریکایی است و نه سیستم  بریتیش).

قبل از اینکه ما سعی کنیم این لغت یا لغت‏های دیگر را تلفظ کنیم  باید  اول  با صداهای  حروف  انگلیسی  آشنا  باشیم.   در  اینجا  ما  صدای  w   را  داریم،  که اغلب   با  صدای  v   اشتباه  می شود.

صدای W  مانند  اووو  (OOO) ،در حالی که صدای v ما نند  ووو ((VVV  می باشد،
 (لغتهایی از قبیل  وقت، واقعه، وقفه ... را در نظر بگیریم، و فقط صدای اول را بکشیم)،

 

اکنون برای تلفظ لغت
WORLD

ابتدا صدای w را می آوریم،
(اووو) ooo

 صدای (اُ) o را به آن اضافه می کنیم،
ooo + o

 نهایتا با اضافه کردن واژه ی rolled تلفظ را ختم می کنیم.
wo + rolled

آرام  شروع  کنیم،  تدریجاً  به  سرعت  خود  بیافزاییم  تا  در  تلفظ  این  لغت  تسلط پیدا کنیم.

د - آگاهی به ضرب المثلها و اصطلاحات.
ﻫ - آگاهی به تکنیکهای مختلف برای بهبود بخشیدن به تواناییها.
و - آگاهی به دستور زبان.

همانطور که اشاره کردیم، بهترین راه برای  یادگیری  دستور زبان،  مکالمه است.  بنابراین، انرژی  و  وقت خود  را صرف  یادگیری  دستور زبان  نکنیم.  همچنین خوب  است  بدانیم،  مدتی است که چندین دانشگاه  معتبر دنیا، بخشنامه هایی  برای کشورهای  در حال  توسعه  فرستاده اند  و  تاکید  کرده اند، " به  زبان جویان خود مکالمه یاد دهید  نه  دستور زبان.   زیرا آنها  پس  از  رسیدن  به  یک  کشور  انگلیسی  زبان،  خیلی  راحت آزمونهای  ورودی  به  دانشگاه  را  پاسخ  داده ‌ وارد  می شوند، ولی  در مکالمه،  با مشکل روبرو خواهند شد.   در حالی که دلیل این آزمونها،  سنجش مکالمه است  نه دستور زبان."
تا  به  امروز،  نتوانستم  درک  کنم  که  چرا  مسئولین ذیربط،  به  این   بخشنامه ها   پاسخ   مثبت  نداده،   و  هنوز  پا فشاری   در آموزش دستور زبان   دارند،  که  نتیجۀ  آن،  جزء  فقر  مکالمۀ  زبان،  در  بین  جوانان  نبوده  است.
 ز - نهایتاً، توانایی انتقال و تدریس مطالب  فوق الذکر،  (الف تا   واو)،  به زبان جو.

 به خارجی/ انگلیسی ، فکر کنیم
حتماً از خود می پرسید، اگر من می توانستم به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری فکر کنم، دیگر نیازی به یاد گرفتن آن نبود!  با پوزش فراوان، باید به اطلاع برسانیم،  اینجاست که شما در اشتباه هستید.  زیرا اگر بتوانیم فقط یک لغت، به زبان خارجی فکر کنیم، در حقیقت یک گام برای رسیدن به این هدف برداشته ایم .
برای مثال، زمانی که به اطراف می نگریم، اسامی تمام اشیاء، بطور ناخودآگاه در ذهنمان شکل می گیرد.  طبیعی است که این شکل گیری،  به زبان  مادری خواهد  بود.
هر گاه که به یک کتاب نگاه می کنیم،  واژه کتاب در ذهنمان نقش میبندد.  اینک، این توانایی را داریم تا  این  عادت  را تغییر داده،  سعی کنیم  واژۀ  «BOOK»   را در ذهن خود ترسیم کنیم.
این تکنیک را شروع کنیم و پس از اینکه یک یا دو لغت را در ذهن خود از فارسی به انگلیسی تغییر داده، برآن مسلط شدیم، تدریجاً به لغات اضافه کنیم.  اگر کمی همت به خرج دهیم و بطور جدی این تکنیک را انجام داده، آن را ترک نکنیم،  در دراز مدت متوجه خواهیم شد که به آن زبان فکر می کنیم.

فکر کردن به زبان انگلیسی، به همین سادگی است.

خلاقیت
اگر فرد خلاقی هستیم، این بهترین موقعیت برای نشان دادن تواناییهایمان می باشد.  و اگر هم خلاق نیستیم، بهترین موقعیت برای تمرین است.
مشکل دیگری که اغلب زبان جویان با آن مواجه هستند، به غیر از ترس، نبودن در محیط می باشد.  با  کمی خیال اندیشی و تصور، می توانیم محیط مورد نظر را برای خودمان خلق کنیم.

توجه
 اگر هدف، بهره بردن  100%  از راهنماییهای ذیل باشد، نه تنها باید خود را بطور فیزیکی درگیر زبان کنیم، بلکه باید بطور روانشناسانه هم با این مسئله برخورد نماییم.  هدف  این  است  تا  محیطی  که  وجود خارجی  ندارد  را خلق کنیم،  تا شاید به کمک آن حس،  خود را در معرض یادگیری قرار دهیم.
 در ضمن، خیلی مهم است که  حداقل  روزی یک ساعت، به غیر از ساعات کلاسی خود، وقف تمرین تکنیکهای مکالمۀ زبان کنیم.

 چند نکته برای ایجاد محیط مورد نظر
1 - یک یا چند پوستر خارجی به دیوار اتاق آویزان کنیم، پوستر شهرها و یا  بناهای سمبلیک، مانند برج ایفل،  پل معروف سان فران سیسکو (Golden Gate Bridge)،  ساختمان پیزا  و ... ،   برای اهداف ما مناسب است.
2 - روزنامه، مجله و کتاب به زبان انگلیسی، خریداری کرده و سعی کنیم آنها را مطالعه کنیم، حتی اگر در ابتدا فقط یک خط یا یک پاراگراف باشد، پس از اینکه از مطالعه فارغ شدیم، آنها را مخصوصاً جایی قرار دهیم تا در نظرمان باشند،
3 - از برنامه های انگلیسی زبان، مانند (ب. ب. سی.)، (سی. ان. ان.)، فیلمهای زبان اصلی بدون زیر نویس و ... ، استفاده کنیم، هدف این تکنیک این است تا با تلفظهای مختلف و سرعت نرمال مکالمه آشنا شویم،

اخطار

مواظب فیلمهای زبان اصلی با زیر نویس فارسی یا انگلیسی با شیم.  قبل از هر چیز، اگر تصمیم به یادگیری مکالمۀ  زبان خارجی داریم، به هیچ وجه نباید به این زیرنویسها توجه یا اتکا کنیم.
از آنجایی که  اکثر این  ترجمه ها  یا  زیرنویسها،  توسط  یک  برنامۀ  نرم افزار  انجام می گیرد،   روشن  است  که  یک  برنامۀ  نرم افزار،   نمی تواند  اصطلاحات،  ضرب المثلها   و ...   را  درک  کند.   بنابراین،  این   نوع  ترجمه ها   و   زیر نویسها  را، کن لم یکن  به حساب  بیاوریم.
از همه عجیب تر این است که فیلم های زبان اصلی با زیر نویس انگلیسی  نیز مورد دارند.  به  این معنا که آنچه در زیر فیلم مشاهده  می کنیم،  با آنچه در دیالوگ  فیلم  بیان می شود،  فرق فاحشی با هم دارند که باعث گمراه شدن میشوند.
باید نتیجه گیری کرد که وقتی این قبیل فیلمها را تماشا می کنیم، فقط به معلومات، تکنیکها و متدهایی که از قبل آموخته ایم، اتکا کنیم و بس.

4 - اگر به رادیوی موج قوی دسترسی نداریم، به نوارهای انگلیسی زبان، (فرق نمی کند نوارها آموزشی باشد یا موزیکال)، گوش کنیم، این تکنیک، توانایی گوش کردن را قوت می بخشد.
5 - سعی کنیم سناریو های کوتاه بنویسیم و بعد آنها را در ذهن خود به نمایش در آوریم. برای مثال، از تخیلات خود استفاده کنیم و خود را در شرایط مختلف، در یکی از این کشورهای انگلیسی زبان تصور کنیم.   سپس مشکلاتی که خود خلق کرده ایم  و یا ممکن است بطور طبیعی بوجود بیاید را، با کمک معلومات، تکنیکها، متدها، راهنماییهای استاد و مهمتر از همه، غرایز شخصی خود، حل کنیم .   یک نمونه از این سناریوها می تواند به این صورت آغاز شود :   "اگر من واقعاً در یکی از این کشورها زندگی می کردم و نیاز داشتم برای خرید بیرون بروم، کجا می رفتم؟" ، " از چه شخصی سؤال می کردم یا کمک می خواستم؟" ،  "چگونه راه  خود را به مقصد مورد  نظر  پیدا   می کردم؟" ، "چطور آدرس می پرسیدم؟" ،  "به چه صورت احتیاجات خود را توضیح می دادم؟" ،  "تا چه اندازه به قوانین اینجا آشنا هستم؟" ، "چگونه باید به قوانین اینجا آشنا شوم؟"  ، "از کجا باید بدانم، از کدام محله ها باید دوری کرد، (چون در بعضی از ساعات آن محله ها امنیت ندارد)؟"   و ...  ،
سناریوهای زیادی رامی توان خلق کرد.  از زمانی که هواپیما را ترک می کنیم تا زمانی که وارد زندگی اجتماعی می شویم، می تواند سوژه ای برای سناریوی ذهنی باشد.  این تکنیک خوبی است که خود را آزمایش کنیم و ببینیم تا چه اندازه به زبان مسلط هستیم و یا بر عکس، به چه اندازه تمرین نیاز داریم.
راه های فراوانی برای ایجاد یک  محیط انگلیسی زبان  وجود دارد. فقط باید کمی خلاقیت به خرج داد.


 

سیستم آمریکایی با سیستم بریتیش فرق می‏کند!

 
توجه
هرگاه زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم انتخاب کردیم، خوب است بدانیم که دو سیستم اصلی در رابطه با زبان وجود دارد. یکی سیستم آمریکایی و دیگری سیستم بریتیش.  این دو سیستم شاید در نگاه اول شبیه باشند، اما اگر به دقت بنگریم، متوجه می شویم فرقهای بسیاری بین آنها می باشد، مانند تلفظها، اصطلاحات، ضرب المثلها، دیدگاههای فرهنگی و غیره...

بنابراین، پس از انتخاب زبان  انگلیسی، بین این دو سیستم، یکی را انتخاب کنیم  و تا  زمانی که به اندازه کافی تسلط پیدا نکرده ایم، آن را ترک نکنیم.  در غیر اینصورت با مسایل گیج کننده  و مشکل، در بین راه روبرو خواهیم شد، که حتی ممکن است ما را از ادامه یادگیری سرد کرده، باز دارد. 

در اینجا، به چند نمونه از لغتهایی که، بطور متفاوت، در این دو سیستم استفاده می شود می نگریم


سیستم بریتیش / سیستم آمریکایی

Apartment / Flat

Boy / Lad

Book / Diary

Bathroom / Water closet

Backpack / Rucksack

 پیشنهاد می کنیم که خودتان به وب سایتهای موجود در اینترنت رفته و از نزدیک این تفاوتها را مشاهده کنید.

 

دو شرط بنیادی، جهت یادگیری مکالمۀ زبان انگلیسی

1 - درک آنچه می شنویم.
2 - نوشتن آنچه درک کرده ایم.

 هرگز سعی نکنیم مطالبی که میشنویم لغت به لغت ترجمه کنیم.  با توجه به توضیحاتی که قبلاً داده شده، این کار نتیجۀ مطلوبی نخواهد داشت.
سعی کنیم تا مفهوم موضوع بحث یا مطلب را،  با کمک معلومات، تکنیکها، متدها ، تجربیات شخصی و حدس، درک کرده، برداشت کنیم.
برای مثال، اگر جمله ای را که شنیده ایم یا خوانده ایم، از ترکیب 10 واژه باشد و ما فقط معنای 6  واژه را بدانیم، با اتکا به  منطق و آنچه آموخته ایم، معنای 4 واژۀ مجهول را حدس زده و نهایتاً با برداشت خود، به مفهوم جمله دست پیدا کنیم.  برای اینکه ببینیم آیا حدس و برداشتمان  از جمله صحیح بوده یا خیر، به فرهنگ لغت (دیکشنری)، مراجعه کنیم.
 برای رسیدن به این مرحله، و نهایتاً توانایی ارتباط برقرار کردن با اتبۀ  خارجی ، تکنیک ذیل را مطالعه نموده و به تمرینهای خود اضافه کنیم.
نوشتن دقیق آنچه را که می شنویم از اهمیت بسیاری برخوردار است.  مقصود از نوشتن دقیق این می باشد که، اگر لغتی را  متوجه نشدیم، حداقل صدایی که شنیدیم را به روی کاغذ بیاوریم.  حتی اگر آن صدا شبیه به وزوز زنبور باشد.
 بخاطر دشوار بودن این تکنیک، اغلب زبان جویان با بهانه ها و دلایل مختلف،  از آن دوری می کنند.  مثلاً می گویند که آنها خیلی سریع صحبت می کنند و مطالب، به هیچ وجه قابل درک نمیباشند و یا دلایل دیگر.
 قبل از هر چیز، ما باید درک کنیم که هیچ کس، هنگام صحبت کردن زبان مادری خود، سریع تر از حد نرمال صحبت نمی کند.  حتم داریم که اگر یک فرد خارجی زبان، صحبت کردن ما را بشنود، او نیز فکر می کند ما هم سریع تر  از حد نرمال صحبت می کنیم.
اینک با توجه به این نکات، اگر ما بطور جدی راهنماییهای استاد را  پیگیری  کرده،  دست  از  تمرین  بر  نداریم،  تدریجاً  آنچه  را که می شنویم برایمان قابل درک تر می شود.  همچنین اگر ما کمی همت به خرج داده، آنچه را که میشنویم به روی کاغذ بیاوریم و نزد استاد ببریم، او قادر خواهد بود ما را بیشتر راهنمایی کرده و مثلاً به ما  بگوید، آن  لغتی  که  بنظر صدای زنبور می داد، ترکیب دو واژۀ
DOES)     و    (HE بوده، که در زبان انگلیسی، صدای "دازی" را می دهد .

نتیجه می گیریم، این مشکلات، زمانی از بین می روند و ما درک بهتری از زبان پیدا می کنیم که قدم اول و دوم را برداریم. به این معنا که به آنچه می شنویم دقیق شویم و هر آنچه را که می شنویم بنویسیم و با کمک استاد مشکلاتمان را حل کنیم.  طبیعتاً ، پس از درک مطالب و توانایی نوشتن آنها، آماده هستیم تا از طریق مکالمه، به زبان خارجی / انگلیسی  ارتباط برقرار کنیم.
 فراموش نکنیم، یادگیری یک پروسۀ طبیعی و خود جوش می باشد.  پس نگرانی را از خود دور کرده، تمرینها و تکنیکهای ذکر شده را با ذهنی آرام انجام دهیم.