زبان پارسی یکی از کهنترین زبانهای زندهی جهان است که به کوشش بزرگانی چون فردوسی بزرگ ماندگار شده است. شایسته است با به کاربستن برابرهای پارسی درست برای واژگان بیگانه، که در تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین به این زبان یورش آوردهاند، در پالودن و زنده نگهداشتن این زبان بکوشیم. با این همه، از یاد نمیبریم که همهی زبانها واژگانی را از هم وام گرفتهاند و میگیرند. بنابراین، هر جا که درستی نداشتیم یا نتوانستیم بسازیم، واژهی بیگانه را میپذیریم؛ چنانکه واژههای بسیاری از زبان فارسی به زبان انگلیسی، عربی، روسی و زبانهای دیگر راه یافته است.
با هیچ زبانی سر ستیز نداریم، چرا که همهی زبانها آفریدهی آدمی هستند و آدمی جانشین خداوند بر زمین. با وجود این، زبان خود را دوست داریم و مانند جان خویش به نگهبانی از آن میپردازیم. از این رو، نمیپذیریم که واژهی عربی یا انگلیسی، که برابر درستی برای آن داریم، در نوشتار و گفتار ما راه یابد. بر این باوریم که اگر گفتار و نوشتار خود را این گونه سامان دهیم، به زودی واژگان پارسی نیز مانند واژگان بیگانه برای گوشهایمان آشنا میشوند. آنگاه واژههای نوشتاری را بهتر از کتبی و گفتاری را بهتر از شفاهی، میپذیریم و به کار میبندیم.
آن چه در پی میآید، گزیدهای است از برابرهای پارسی برای واژگان بیگانه، چه عربی و چه انگلیسی و فرانسوی، که به کوشش استاد ابولقاسم پرتو در فرهنگ واژهیاب گردآوری شده است.( به شما پیشنهاد میکنیم این فرهنگ را داشته باشید) این گزیده را پربارتر خواهیم کرد. باز هم به جزیره بیایید.
آباء: نیاکان، پدران آب حیات: آب زندگی آحاد: یکان، یکان یکان اخذ: گرفتن آخَر: دیگری، دگر، دیگر آخِر: پایان، سپری، پسین آخرالامر: سرانجام آخرالزمان: پسین زمان آخربینی: پایان نگری آداب فاضله: آیینهای پسندیده آداب و رسوم: آیین و روش آدرس: نشانی آدمیت: آدم بودن، مردمی کردن آرتزین: خیزچاه آرتیشو: کنگر فرنگی آرشه: کمانه آرشیو: بایگانی آرم: نشانه آژانس: کارگزاری آسانسور: بالابر آستیگماتیسم: گژبینی آسیستان: دستیار آشوبطلب: آشوبخواه آفاق: کرانهها آفت: گزند، آسیب آقایی: سروری آقطی: پلم آکادمی: فرهنگستان آکتیو: کاری، کارساز آکسپتور: پذیرنده آل: دودمان آلت: ابزار آلت موسیقی: ساز، ساز موسیقی آمبریولوژی: رویانشناسی آن: در دم آنی: در دم، بیدرنگ آناتومی: کالبدشناسی آنتیتوکسین: پادزهر آیسبرگ: یخکوه، کوه یخی اِبا داشتن: سرپیچی کردن، رویتافتن ابتذال: پیش پا افتاده، بیارج ابداع: نوآوری ابدیت: جاودانگی، پایندگی ابرام: پافشاری، به ستوه آوردن ابلاغ: پیامرسانی، رساندن ابلاغیه: بخشنامه ابله: سبکسر، پخمه ابلهانه: سبکسرانه ابلیس: اهریمن ابناءبشر: آدمیزادگان، جهانیان ابوی: پدر ابهت: بزرگی، شکوه ابتیمم: بهینه اپراتور: گرداننده اپیدرم: روپوست اپیدمی: واگیری اپیکوریسم: شادگرایی اپیگلوت: زبان کوچک اتباع: پیروان، شهروندان اتباع خارجه: بیگانگان اتحاد: یگانگی، هماهنگی، یکدلی اتخاذ: گرفتن اتساع: فراخندگی، گشادگی، پهن شدن، دراز شدن اتصال: پیوستگی، همبندی اتفاق آراء: همرایی، همخواستی، یکزبانی اتفاقات: پیشآمدها، رخدادها، رویدادها اتفاقی: ناگهانی اتفاقا: ناگهان، به ناگاه اتکاء: پشتگرمی اتکاء به نفس: به خود استواری اتلاف: نابود کردن، از میان بردن، تباه کردن اتلاف کردن: ریخت و پاش اتلاف وقت: زمانکشی اتمام: فرجام اتنوگرافی: نژادشناسی اتوبیوگرافی: خودنوشت اتوماتیک: خودکار اتوموبیل: خودرو اتهام: بدنامی، گناهبستن اتیکت: برچسپ اجانب: بیگانگان اجبار: زور کردن، واداشتن، ناچاری اجبارا: به زور اجباری: ناگزیری، ناخواستنی اجتماع: انجمن، انبوه اجتماعات: گردهماییها، گروهها اجتماع کردن:گردآمدن اجتناب کردن: پرهیز کردن، دوری کردن اجتناب ناپذیر: ناگزیر، پرهیزناپذیر اجحاف: دستدرازی، گزند رساندن |
اجداد: نیاکان اجدادی: نیاکانی اجر: پاداش، مزد اجرا: انجام دادن، به کار بستن اجرایی: انجام دادنی، کاربستنی اجرا ناپذیر: انجام ناپذیر، پیشنرفتنی اجر بردن: پاداش یافتن اجرت: دستمزد اجزاء: خردهها، ریزهها، پارهها، بخشها اجساد: پیکرها، لاشهها اجل طبیعی: مرگ ناگزیر اجلاس: نشست، انجمن اجماع: هماندیشی اجماعا: گروهی اجمال: فشردهگویی، سربسته گویی اجمالا: به کوتاهی، فشرده اجناس: کالاها اجنبی: بیگانه اجنه: پریان احاطه: دربرگرفتن احباب: دوستداران، یاران احتذار: پرهیزکردن، دوری کردن احتراز: پرهیزکردن، دوری کردن احتراق: سوختن، آتش گرفتن احتراق پذیر: سوختنی، آتشگرفتنی احتراق داخلی: درون سوز احتراق ناپذیر: ناسوختنی احترام: گرامی داشتن، نواختن احترامات فائقه: بالاترین سپاسها احترام داشتن: گرامی بودن احتساب: شمردن، به شمار آوردن احتکار: انبار کردن، انبارگری احتیاج: نیاز، نیازمندی، بیچیزی احتیاجات: نیازمندیها، نیازها احتیاط: دوراندیشی، به هوش بودن احد: یکتا، یگانه، بیهمتا احداث کردن: برپاکردن، پدیدآوردن، بنیان نهادن احرار: آزادگان احراز: استوار کردن، فراهم آوردن احساسی: شورمند احسان: بخشش، بخشندگی احسنت: آفرین احکام: فرمانها، دستورها احمقانه: بیخردانه احیانا: گهگاه، شاید اخاذی: باجگیری، به زور گرفتن اخبار: خبرها، گزارشها اختراع: نوآوری اختصارا: بهکوتاهی اختصاصی: ویژه، برگزیدگی، یکتایی اختصاصات: ویژگیها، برگزیرهها اختفاء: پنهان کردن اختلاط: درهمآمیختگی، درهم شدن اختلاف:ناسازی، ناسازگاری، ستیزه اختلال حواس: پرشیدگی، پریشانگویی اختلالات: به همخوردگیها، درهم برهمی اختناق: خفگی، گلوگیری، دهان دوزی اختیار: برگزیدن، گزینش اخذ: گرفتن اخذآراء: رایگیری اخراج: راندن، بیرون کردن اخروی: آنجهانی اخطار: هشدار اخلاص: یکرنگی، دسوت راستین، پاکی اخلاف: ماندگان اخلاقیات: فرهنگرفتار اخلال کردن: کارشکنی، آشوب، برهم زدن اخوان الصفا: یاران یکرنگ اخوت: برادری، دوستی اداکردن: بازپرداختن، گزاردن، پس دادن ادراک: دریافت ادراکات: دریافتهها ادعانامه: کیفرخواست ادیان: دینها ادیب: ادبدان، ادبشناس ادیبانه: ادبمندانه ارائه کردن: به نمایش گذاشتن، نمودن، نشان دادن اراجیف: بیهوده سخنان، یاوهها، ژاژها اراده: خواست ارازل: ناکسان، فرومایگان، زبونان اراضی: زمینها اراضی موات: زمینها مرده، زمینهای بیکار اربعه: چهارگانه اربعین: چهلم، چله ارتباط دادن: به هم پیوستن، به هم بستن ارتوپدی: شکستهبندی ارتفاع: بلندی ارتفاعات: بلندیها |
آن چه در پی میآید، بخش دوم گزیدهای است از برابرهای پارسی برای واژگان بیگانه، چه عربی و چه انگلیسی و فرانسوی، که به کوشش استاد ابولقاسم پرتو در فرهنگ واژهیاب گردآوری شده است.( به شما پیشنهاد میکنیم این فرهنگ را داشته باشید) این گزیده را پربارتر خواهیم کرد. باز هم به جزیره بیایید.
ارتفاعسنج: بلندیسنج ارتفاع یافتن: اوج گرفتن ارتقاء: بالارفتن، برکشیدن ارتقاء یافتن: برتری یافتن، پایهیافتن ارتکاب: دست به کار شدن ارتکاب جرم: گناه کردن، بزهکاری کردن ارث: بازمانده ارجاع: واگذاشتن، واگذار کردن، فرستادن ارجاف: یاوه(اراجیف: یاوهها) ارحام: خویشاوندان، بستگان ارحم الراحمین: مهربانترین بخشایندگان ارزاق: خواروبار، روزیها ارسال: فرستادن، رهاکردن ارضاء کردن: خشنود کردن ارعاب: ترساندن، هراساندن ارفاق: گذشت کردن، سود رساندن ارقام:کالاها، نوشتهها ارکان: پایهها، ستونها ارکان دولت: کارگزاران، دستاندکاران ارکستر: همنوازان، نوازندگان ارگان: سازمان اریکه: تخت، اورنگ از اصل: از بن، از آغاز، از ریشه ازاله کردن: بیرون کردن، پاک کردن از این جهت: از این رو از این قبیل: از این گونه، بدینسان از این قرار: بدینگونه ازباب: برای نمونه ازباب آشتی: از در آشتی از جانب: از سوی، در زمینهی از حد بردن: اندازه نگاه نداشتن، از مرز گذشتن از حفظ: از بر از حرکت ایستادن: بازایستادن از خاطر بردن: از یاد بردن از خاطر رفتن: از یاد رفتن از خود راضی: خودخواه، خودپسند ازدحام: انبوهی ازدیاد: فزونی از عهده برآمدن: از پس آن برآمدن از قبل: از پیش از قضا: از سرنوشت ازل: بیآغازی از لحاظ: از روی ازلی: بیآغازی، دیرینگی ازلیات: همیشگیها ازمنه: زمانها، روزگاران از نظر افتادن: از چشم افتادن، از یاد بردن از نفس افتادن: سخت خسته شدن از نقطه نظر: از دید، از نگرش از این جهت: از این روی، از این سو اساتید: استادان اساس: بنیادن اساسا: از پایه، از ریشه اساسنامه: بنیادنامه اساسی: پایهای، ریشهای اسباب: ابزار، ساز و برگ، کالا اسبق: پیشتر استادیوم: ورزشگاه استامپ: مهر استبداد: خودسری، خودکامگی استثمار: بهرهکشی استثناء: مگر، جداخواهی استحاله: دگرگونی استحصال: به دست آوردن، بازیابی استحضار: به یاد داشتن، آگاهی دادن (به استحضار میرساند: به آگاهی میرساند) استحکام: استواری، سختی استخدام: به کار گرفتن، کارگزینی استخدام دولت: کارمندی دولت استدعاء: درخواست استدلال: گواهآوری استراحت: آرمیدن، آساییدن استراق سمع: دزدگوشی استرداد: پس گرفتن، بازگرداندن استشمام: بو بردن، بو کردن استعداد: آمادگی، آماده بودن استعفاء: کنارهگیری، پوزش خواستن استعلام: آگاهی خواستن استعمال: کاربرد، به کار بستن استغفار: آمرزش خواهی استفراق: بالاآوردن استقامت: پایداری، پایمردی، ایستادگی استقرار: پابرجا کردن، آرامگرفتن استقراض: وامخواهی استمداد: یاری خواستن استمرار: پیوستگی |
استنباط: دریافت، پیبردن استنساخ: رونویسی استنشاق: بوکشیدن، بوییدن استنطاق: بازپرسی استودیو: هنرگاه استهزاء: ریشخند، دستانداختن استیضاح: گزارشخواهی استیفاء: بازستانی استیل: شیوه استیلاء: دستیافتن، چیرگی اسرار: رازها اسرارآمیز: رازگونه اسراف: هرز دادن اسطبل: ستورگاه اسطوره: افسانه اسفبار: دریغآور اسقاطی: دورافکندنی، هیچکاره اسقاط شدن: فرسوده شدن اسلاف: پیشینیان، درگذشتگان اسلوب: شیوه اسم : نام اسم در کردن: نامدار دشن، بلندآوازه شدن اسم فامیل: اسم خانوادگی اسم گذاری: نام گذاری، نام نهادن اسم نویسی: نام نویسی اسناد: یافتهها، دفترها، دستکها، (سندها) اسیر: گرفتار، بندی اسیرکردن: گرفتار کردن اسیران خاک: خاکیان، خاکنشینان، تنپروران اشاعه: پراکنده کردن، گستراندن اشانتیون: نمونه اشتباه: بازنشناختن، لغزش اشتباه کردن: درست درنیافتن اشتغال: به کارگیری، کارمندی، سرکار بودن اشتغالات: گرفتاریها، درد سرها اشتهار: بلندآوازگی، سرشناسی اشتیاق: نیازمندی، آرزومندی اشتیاق ملاقات: آرزوی دیدار اشراف و اعیان: گرانمایگاه و توانمندان اشرف مخلوقات: برترین آفریدگان اشکال: دشواری، خردهگیری اصابت: برخورد، به هدف رسیدن اصحاب: یاران، همدلان اصل: ریشه، بن اصلاح: ویرایش، سامان دادن، پیراستن اصلی: بنیادی، سرشتی اصوات: آواها(صداها) اصول: بنیادها، پایهها، ریشهها اصولی: پایهای، ریشهای اضافات: افزودهها، افزودگان اضافه برداشت: بیشبرداشت اضافه حقوق: بیشمزد اضافهکاری: بیشکاری اضافی: بیشی، افزونی اضطراب: پریشانی، درماندگی اضطرارا: ناچاری، ناگزیری اضمحلال: نابودی، پراکندگی اطاعت: فرمانبری، فرمانبرداری اطاله: دراز کردن، به درازا کشاندن اطاله کلام: درازگویی، پرگویی اطباء: پزشکان اطراف: پیرامون اطعام: خوراندن، روزی دادن اطفاء حریق: خاموش کردن آتش اطفال: کودکان، نونهالان اطلاع: آگاهی اطمینان خاطر: آسوده دلی اظهار: نمایاندن، آگاهاندن اضهار عجز: زبوننمایی، ناتوان نشان دادن اظهر: آشکارتر اعتبارنامه: استوارنامه اعتدال: میانهروی، بسندگی اعتدال لیل و نهار: برابری شب و روز اعتصاب کردن: دست از کار کشیدن اعتقاد: باور داشتن اعتماد به نفس: به خود ایستایی اعجاب: شگفتی، به شگفتی واداشتن اعجوبه: شگفتانگیز اعداد: شمارهها اعضاء: اندامها اعقاب: بازماندگان اعلام: ویژهنامها اعماق: ژرفاها اعماق دریا: ژرفای دریا اعوان: پشتیبانها، یاران اعوجاج: کژیدن، کژگرایی اعیاد: جشنها |