جملات شرطی شامل دو قسمت میباشند: یکی عبارت شرطی و دیگری عبارت اصلی. عبارتی که حاوی if باشد را عبارت شرطی و عبارت دیگر را عبارت اصلی مینامیم.
رویدادی که در عبارت اصلی توصیف میشود بستگی به شرطی دارد که در عبارت شرطی بیان میشود.
we will get wet. |
If it rains this evening, |
عبارت اصلی |
عبارت شرطی |
عبارت شرطی میتواند در انتهای جمله نیز بیاید، ولی در این صورت علامت ویرگول (,) حذف میشود:
if you press this button. |
The door opens |
عبارت شرطی |
عبارت اصلی |
به طور کلی سه نوع جمله شرطی وجود دارد:
از جملات شرطی نوع اول برای بیان یک شرط (یا موقعیت) ممکن و یک نتیجه محتمل در آینده استفاده میشود.
if | حال ساده | will/won't |
مصدر بدون to |
if |
I work hard, |
I will |
pass my exams. |
If I find your watch, I will tell you. (.اگر ساعت شما را پیدا کنم به شما خواهم گفت)
If we leave now, we'll catch the 10.30 train.
(اگر حالا حرکت کنیم به قطار ساعت 10:30 میرسیم)
If I see him, I'll tell him the news. (.اگر او را ببینم خبرها را به او خواهم گفت)
You'll get wet if you don't take an umbrella. (.اگر چتر نبری خیس خواهی شد)
![]() |
| |
|
از جملات شرطی نوع دوم برای بیان یک شرط یا موقعیت غیر واقعی یا غیر ممکن و نتیجه محتمل آن در زمان حال یا آینده بکار میرود. در واقع در این نوع جملات حال یا آیندهای متفاوت را تصور میکنیم.
if | گذشته ساده | would ('d) would not (wouldn't) |
مصدر بدون to |
if |
I had more money, I |
would ('d) |
buy a new car. |
if |
you lived in England, you |
would ('d) |
soon learn English. |
چند مثال دیگر:
If he needed any money, I'd lend it to him. (But he doesn't need it)
(اگر به پول احتیاج داشت به او قرض میدادم)
If I had more time, I'd help you. (اگر وقت بیشتری داشتم به شما کمک میکردم)
If I were* a rich man, I'd buy an expensive car.
(اگر ثروتمند بودم یک ماشین گرانقیمت میخریدم)
I wouldn't accept the job (even) if they offered it to me.
(اگر آن کار را به من پیشنهاد میکردند هم قبول نمیکردم)
![]() |
| |
|
از این نوع جملات شرطی برای تصور گذشتهای غیر ممکن استفاده میشود. در واقع در این نوع جملات، گوینده آرزوی یک گذشته متفاوت را دارد. (ولی به هر حال گذشتهها گذشته!)
if + گذشته کامل + would have + قسمت سوم فعل (p.p.) + .... |
If I'd seen you, I would have said hello.
(اگر تو را دیده بودم، سلام میدادم)
If he had driven more carefully, he wouldn't have been injured.
(اگر با دقت بیشتری رانندگی کرده بود، مجروح نمیشد)
If I had known you were in hospital, I would have gone to visit you.
(اگر میدانستم شما در بیمارستان بستری بودید میآمدم و شما را ملاقات میکردم)
I would have gone to see him if I had known that he was ill.
(اگر میدانستم بیمار بود میرفتم و به او سر میزدم)
![]() |
| |
|
صفات کلماتی هستند که کیفیت و چگونگی افراد، اشیاء، مکانها و ... را بیان میکنند. صفت تنها یک حالت دارد؛ یعنی اینکه با اسم مفرد یا جمع، مذکر یا مؤنث بطور یکسان بکار میرود:
a young man/woman
young men/women
اما تنها موارد استثناء، صفات this و that میباشند که پیش از اسامی جمع به these و those تبدیل میشوند:
this book - those books, that boy - those boys
مکان صفات
صفتها میتوانند در موقعیتها و جاهای مختلفی در یک جمله ظاهر شوند که در زیر به مهمترین این موقعیتها اشاره میشود:
1- قبل از یک اسم:
a good man, an old car, the green carpet
گاهی بیش از یک صفت، اسمی را توصیف میکنند:
a good young man, the beautiful green carpet
2- پس از فعل be:
You are beautiful.
She is fat.
The bus is late.
بجز فعل be، افعال دیگری نیز مانند seem، look، become و stay میتوانند قبل از صفت قرار بگیرند:
It looks interesting. (جالب به نظر میرسد.)
It is becoming sunny. (هوا دارد آفتابی میشود.)
3- پس از the، که در این صورت کلمه اصلی یک عبارت اسمی محسوب میشود:
the young جوانان
the old پیران
the dead مردگان
the English انگلیسیها
۴-بعد از برخی افعال، یک صفت میتواند به دنبال مفعول بیاید:
صفت |
مفعول |
فعل |
فاعل |
secret. | her past | kept | She |
mad. | me | is driving | The noise |
lucky. | myself | consider | I |
angry. | him | made | Her behaviour |
ترتیب صفات
میدانیم که صفتها معمولاً قبل از اسم میآیند، اما اگر بیش از یک صفت اسمی را توصیف کنند، در اینصورت صفتها معمولاً به ترتیب خاصی قرار میگیرند. هر چند ترتیب قرار گیری صفتها پیش از یک اسم همیشه ثابت نیست، اما جدول زیر به شما کمک میکند تا نحوهی جاگیری کلی آنها را یاد بگیرید:
|
6 جنس |
5 ملیت |
4 رنگ |
3 سن |
2 اندازه |
1 بیان عقیده یا احساس |
|
flower | yellow | beautiful | a | ||||
nurse | Indian | young | handsome | that | |||
tables | wooden | big | those | ||||
cat | Persian | white | old |
بیشتر صفتها میتوانند هر دو حالت تفضیلی (با افزودن -er یا more) و عالی (با افزودن -est یا most) را داشته باشند. در ادامه نحوه ساخت هر دو حالت را خواهید آموخت.
|
تفضیلی |
عالی |
large بزرگ |
larger بزرگتر | the largest بزرگترین |
tall بلند |
taller بلندتر | the tallest بلندترین |
beautiful زیبا |
more beautiful زیباتر | the most beautiful زیباترین |
1- نحوه ساخت صفات تفضیلی:
الف- با افزودن -er به انتهای صفات یک هجایی:
old, older
bright, brighter
ب- با افزودن more به ابتدای صفات چند هجایی:
difficult, more difficult
interesting, more interesting
2- نحوه ساخت صفات عالی:
الف- با افزودن -est به انتهای صفات یک هجایی
old, oldest
bright, brightest
ب- با افزودن the most به ابتدای صفات چند هجایی:
difficult, the most difficult
interesting, the most interesting
صفات نامنظم
|
تفضیلی |
عالی |
good |
better | the best |
bad |
worse | the worst |
far |
further | the furthest |
little |
less |
the least |
many |
more |
the most |
much |
more |
the most |
old |
older/elder |
the oldest/eldest |
چند نکته املایی
1- صفاتی که به y ختم میشوند، حتی اگر چند هجایی باشند نیز از همان قواعدی استفاده میکنند که برای صفات یک هجایی بکار میروند، اما باید توجه داشته باشید که در اینصورت موقع اضافه کردن er و est، اy به i تبدیل میشود:
pretty, prettier, prettiest
happy, happier, happiest
funny, funnier, funniest
2- هنگام اضافه کردن er یا est به انتهای صفات یک هجایی که دارای یک حرف با صدا هستند و به یک حرف بیصدا ختم میشوند (مانند big)، حرف بیصدای آخر تکرار میشود:
big, bigger, biggest
sad, sadder, saddest
hot, hotter, hottest
fat, fatter fattest
ولی اگـر صفتی دارای بیش از یـک حرف صدادار بود، در ایـن صـورت حرف بیصدای آخر تکـرار نمیشود:
great, greater, greatest
3- صفاتی که به e ختم میشوند، هنگام اضافه کردن er یا est، اe خود را از دست میدهند:
blue, bluer, bluest
large, larger, largest
strange, stranger, strangest
مقایسه
1- صفت قیاسی همتراز: برای مقایسه افراد، مکانها، اشیاء و ...، وقتیکه هیچ تفاوتی میان آنها وجود نداشته باشد از ساختارهای زیر استفاده میکنیم:
as + صفت + as |
مثبت: | |
| ||
not as + صفت + as |
منفی: |
I'm as happy as you. (من به اندازه تو خوشحال هستم.)
Farhad is almost as tall as his father. (فرهاد تقریباً به بلندی پدرش است.)
Our house is not as expensive as your house. (خانه ما به گرانی خانه شما نیست.)
A cheetah is not so dangerous as a lion.(یوزپلنگ به اندازه شیر خطرناک نیست.)
2- صفت قیاسی تفضیلی: برای مقایسه دو شخص، دو چیز و ... از صفت تفضیلی به همراه کلمه than استفاده میشود:
She looks younger than my mother.
(از مادرم جوانتر به نظر میرسد.)
I think writing is easier than speaking.
(گمان میکنم نوشتن از صحبت کردن راحتتر است.)
2- صفت قیاسی عالی: برای مقایسه بیش از دو شخص یا دو چیز از صفت عالی استفاده میشود:
He's the oldest teacher in our school.
(او مسن ترین معلم مدرسه ماست.)
It must be the most expensive car in the world.
(این باید گرانترین اتومبیل جهان باشد.)
ضمیر کلمهای دستوری یا گرامری است که جانشین یک اسم یا عبارت اسمی میشود. ضمیرها انواع مختلفی دارند که مهمترین آنها عبارتند از: ضمایر فاعلی، مفعولی، ملکی، انعکاسی، اشارهای، نامعین، نسبی و سؤالی که از این میان ضمایر فاعلی، مفعولی ملکی و انعکاسی جزو ضمایر شخصی به حساب میآیند.
جمع |
مفرد |
|
we | I |
اول شخص |
you | you |
دوم شخص |
they |
he, she, it |
سوم شخص |
![]() |
| |
|
فاعل | → | مفعول |
I |
→ |
me |
you |
→ |
you |
he |
→ |
him |
she |
→ |
her |
it |
→ |
it |
we |
→ |
us |
they |
→ |
them |
اگر چه این ضمایر را ضمایر مفعولی مینامیم، اما آنها به جز در جای مفعول در هر جای دیگری هم میتوانند قرار بگیرند، مثلاً بعد از فعل یا بعد از یک حرف اضافه:
Our teacher was angry with us. (معلممان از دست ما عصبانی بود.)
Give me a ring tomorrow. (فردا به من زنگ بزن.)
When he comes in, please tell him I phoned.
(هر وقت آمد، لطفاً به او بگویید که من زنگ زدم.)
I'm older than you. (من از تو بزرگترم.)
'I'm hungry.' 'Me too.' («من گرسنهام.» «من هم همینطور.»)
![]() |
| |
|
ضمایر ملکی و صفات ملکی نشان میدهند که چه چیزی به چه کسی تعلق دارد.
(I) |
(you) |
(he) | (she) | (it) | (we) | (they) | |
صفات ملکی |
my | your | his | her | its | our | their |
ضمایر ملکی |
mine | yours | his | hers | - | ours | theirs |
توجه داشته باشید که صفات ملکی همیشه قبل از یک اسم میآیند (به همین دلیل صفت نامیده میشوند) ولی ضمیر ملکی جانشین صفت ملکی+اسم میشود و میتواند به تنهایی به عنوان فاعل، مفعول و ... قرار بگیرد (به همین دلیل ضمیر نامیده میشود).
چند مثال:
This is my book. (این کتاب من است.)
This book is mine. (این کتاب مال من است.)
This is her purse. (این کیف اوست.)
This is hers. (این مال اوست.)
Are those your pens? No, these are his. (ضمیر ملکی)
کلماتی که به -self و -selves ختم میشوند ضمایر انعکاسی نامیده میشوند و عبارتند از:
|
|
توجه داشته باشید که در ضمایر انعکاسی عمل به فاعل جمله برمیگردد و در واقع مفعول همان فاعل است:
He cut himself. (خودش را زخمی کرد.)
You should be ashamed of yourself. (باید از خودت خجالت بکشی.)
Help yourselves. (از خودتان پذیرایی کنید. )
We blame ourselves. (ما خودمان را مقصر میدانیم.)
استفاده از ضمایر انعکاسی برای تأکید
از ضمایر انعکاسی میتوان برای تأکید روی یک اسم، ضمیر یا عبارت اسمی استفاده کرد که در این حالت بعد از آنها در جمله قرار میگیرند:
I can do it myself. (من خودم میتوانم این کار را انجام دهم.)
We can repair the roof ourselves. (ما میتوانیم خودمان سقف را تعمیر کنیم.)
The film itself wasn't very good but I liked the music.
(خود فیلم خیلی خوب نبود ولی از موسیقی آن خوشم آمد.)
1- ضمایر اشارهای، شامل: these، that، this و those.
مثال:
Is this your T-shirt?
2- ضمایر نسبی، شامل: when ،whom ،whose ،who ،that ،which و where.
مثال:
The school that I went to is in the centre of the city.
3- ضمایر پرسشی، شامل: when، where، why، what، who و whatever.
مثال:
What time is it?
4- ضمایر دوطرفه، شامل each other و one another:
مثال:
They love each other.
5- ضمایر نامعین، شامل none، nobody، nothing، someone، somebody، something، anyone، anybody، anything و no one:
مثال:
Nobody knew what to do.
اسمها گستردهترین اقسام کلمات را تشکیل میدهند. بطور کلی در زبان انگلیسی میتوان اسامی را در دو دسته طبقهبندی کرد: اسامی قابل شمارش و اسامی غیر قابل شمارش:
اسامی قابل شمارش آن دسته از اسامی هستند که میتوانند شمرده شوند. این بدین معنی است که میتواند بیش از یکی از آنها وجود داشته باشد.
اسامی غیر قابل شمارش اسامی هستند که قابل شمردن نیستند (مانند water یا آب). این اسامی تنها بصورت مفرد بکار میروند و حالت جمع ندارند.
چند مثال
1- اسامی قابل شمارش:
جمع |
مفرد |
the boys |
the boy |
some answers |
an answer |
those cars |
that car |
2- اسامی غیر قابل شمارش:
paper, wood, coal, silk, wool, cotton |
بسیاری از مواد و مصالح |
gold, iron, silver, steel |
فلزات |
fish, fruit, sugar, meat, cheese, bread |
مواد غذایی |
water, oil, milk, tea, air, steam, oxygen |
مایعات و گازها |
money, music, noise, land, hair, ice, snow |
چیزهای دیگر |
ویژگیهای اسامی قابل شمارش و غیر قابل شمارش
اسمهای قابل شمارش:
1- میتوانند به دنبال an، a یا one بیایند.
2- میتوانند به دنبال these، few، many و those بیایند.
3- میتوانند به دنبال یک عدد (مثلاً two ،three و ...) بیایند.
مثال:
غیر قابل شمارش |
قابل شمارش |
(not: ... a good |
I have a good job. |
(not: ... Those |
Those meals were delicious. |
(not: ... two |
I bought two loaves. |
اسمهای غیر قابل شمارش:
1- نمیتوانند با حروف تعریف نامعین (a و an) بکار روند، بلکه باید با some مورد استفاده قرار بگیرند.
2- میتوانند به دنبال much و little بیایند.
3- به راحتی میتوانند به دنبال اصطلاحاتی از قبیل most of the، all of the، all the و half the بیایند.
مثال:
قابل شمارش |
غیر قابل شمارش |
(not: ... made of |
It's made of wood. |
(not: ... too much |
There's too much traffic. |
(not: ... all the |
I sold all the furniture. |
![]() |
| |
|
جمع
بیشتر اسمها قابل شمارش هستند و میتوانند به صورت جمع درآیند. معمولاً برای اینکه یک اسم مفرد به صورت جمع درآید، یک -s به انتهای آن اضافه میکنیم:
cat, cats
face, faces
boy, boys
ولی آن دسته از اسامی که به ch، x، z، s یا sh ختم میشوند، -es میگیرند:
bus, buses
box, boxes
brush, brushes
watch, watches
در ضمن اسمهایی کـه به یک حرف بیصدا و y ختم میشوند، y را حذف کرده و به جای آن ies میگذاریم:
baby, babies
country, countries
fly, flies
try, tries
اسامی جمع بیقاعده
1- بعضی از اسمها را با تغییر حروف صدادار آنها، به حالت جمع در میآوریم:
مفرد |
→ |
جمع |
|
man |
→ |
men | مرد(ها) |
woman |
→ |
women | زن(ها) |
mouse |
→ |
mice | موش(ها) |
foot |
→ |
feet | پا(ها) |
tooth |
→ |
teeth | دندان(ها) |
goose |
→ |
geese | غاز(ها) |
2- بسیاری از اسمهایی که به -f یا -fe ختم میشوند، هنگام جمع این -f یا -fe به -ves تبدیل میشود:
calf | → | calves |
گوساله(ها) |
half |
→ |
halves | نیمه(ها) |
knife |
→ |
knives | چاقو(ها) |
leaf |
→ |
leaves | برگ(ها) |
life |
→ |
lives | جان(ها) |
loaf |
→ |
loaves | قرص(های) نان |
shelf |
→ |
shelves | قفسه(ها) |
thief |
→ |
thieves | دزد(ها) |
wife |
→ |
wives | همسر(ها) |
wolf |
→ |
wolves | گرگ(ها) |
3- اسم بعضی از حیوانات در حالت جمع هیچ تغییری نمیکند:
deer آهو(ها)
sheep گوسفند(ها)
fish ماهی(ها)
و نیز آن دسته از اسامی ملیتها که به -ese یا -ss ختم میشوند:
a chinese |
یک چینی |
→ | two chinese |
دو چینی |
one swiss | یک سوییسی |
→ |
some swiss | چند سوییسی |
همچنیـن آن دسته از اسامی که بـه اعداد و مقیاسها اشـاره میکننـد، هنگامیکه بعد از یک عدد و ... واقع میشوند:
two hundred
three dozen
4- بسیاری از اسمهایی که ریشه خارجی دارند (مثلاً لاتین، فرانسه یا یونانی)، گاهی حالت جمع خود را حفظ میکنند:
cactus | → |
cacti/cactuses |
octopus |
→ |
octopi/octopuses |
syllabus |
→ |
syllabi/syllabuses |
alga |
→ |
algae |
larva |
→ |
larvae |
nebula |
→ |
nebulae |
index |
→ |
indices/indexes |
analysis |
→ |
analyses |
thesis |
→ |
theses |
phenomenon |
→ |
phenomena |
حالت ملکی
اسمها دارای یک حالت ملکی میباشند که در آن به اسمهای مفرد (و نیز اسامی جمعی که به s ختم نمیشوند) 's و به اسامی جمع -' (یک آپاستروف) اضافه میشود:
my daughter's room اتاق دخترم
my daughters' room اتاق دخترهایم
men's clothes لباسهای مردانه
your friend's new car ماشین جدید دوستتان
the boy's teacher معلم آن پسر
the students' hostel خوابگاه دانشجویان
حالت ملکی را اغلب به صورت دیگری هم میتوان بیان کرد: (قاعده: X's Y= the Y of X)
my daughters' room = the room of my daughters
the ship's side = the side of the ship
اما بهتر است آنجا که صحبت از انسان، گروههای انسانی (مانند دولتها، کمیتهها، هیئتها و...)، کشورها، حیوانات و... به میان میآید از همان ساختار X's Y استفاده شود.
پرسیدن ساعت
|
|
بیان ساعت
راههای مختلفی برای بیان ساعت وجود دارد:
1- استفاده از past و to
2:15 a quarter past two |
2:30 half past two |
2:05 five past two |
|
|
|
2:40 twenty to three |
2:55 five to three |
2:45 a quarter to three |
وقتی عقربه دقیقه شمار دقیقاً روی 5، 10، 15، 20 و ... قرار نمیگیرد (مثلاً 12، 24 و ...) در اینصورت از minutes استفاده میشود:
3:04 four minutes past three |
12:54 six minutes to one |
2- استفاده از ساختار hour+minutes:
It's 7.30 (seven thirty)
It's 5.25 (five twenty-five)
It's 2.42 (two fourty-two)
It's 9.53 (nine fifty-three)
3- استفاده از o'clock
وقتی ساعت کامل میشود (عقربه دقیقه شمار دقیقاً روی 12 قرار میگیرد)، از o'clock استفاده میشود:
It's two o'clock
4- استفاده از a.m. و p.m.
وقتی بخواهیم روز یا شب را مشخص کنیم از a.m. (برای روز) و p.m. (برای شب) استفاده میکنیم:
It's two p.m. |
It's two a.m. |
هنگامیکه میخواهیم گفتههای شخص دیگری را نقل کنیم، میتوانیم از دو حالت مختلف استفاده کنیم:
1- میتوانیم گفتههای شخص مورد نظر را عیناً (واو به واو) تکرار کنیم (نقل قول مستقیم):
She said, 'It is raining.'
و یا میتوانیم از نقل قول غیر مستقیم استفاده کنیم:
She said that it was raining.
در مثال زیر به تغییرات ایجاد شده خوب دقت کنید:
![]() |
| |
|
جدول تغییرات از نقل قول مستقیم به غیرمستقیم
در نقل قول غیرمستقیم، فعل اصلی جمله معمولاً زمان گذشته است و نیز افعال موجود در بقیه جمله هم باید به زمان گذشته تبدیل شوند. این تغییرات به شرح زیرند:
مثال |
غیر مستقیم |
→ مستقیم |
'I love you,' he said. → He told her that he loved her. |
گذشته ساده |
حال ساده → |
'I'm talking on the phone,' she said. → She said that she was talking on the phone. |
گذشته استمراری | حال استمراری → |
He said, 'The rain has stopped'. → He said that the rain had stopped. |
گذشته کامل | حال کامل → |
He said, 'I've been reading for 3 hours.' → He said that he had been reading for 3 hours. |
گذشته کامل استمراری | حال کامل استمراری → |
He said, 'I met him in the theatre.' → He said he had met him in the theatre. |
گذشته کامل | گذشته ساده → |
'I was driving carefully,' he told the police. → He told the police he had been driving carefully. |
گذشته کامل استمراری | گذشته استمراری → |
![]() |
| |
|
افعال کمکی وجهی در نقل قول غیرمستقیم
در نقل قول غیرمستقیم افعال کمکی وجهی may ،can ،will و shall به might، could، would و should تبدیل میشوند. یعنی:
|
تبدیل میشود به → |
|
مثال:
'I will sell my car,' he told me.
He told me that he would sell his car.
'I can help you,' he said.
He said he could help me.
'The teacher may be ill,' he said.
He said that the teacher might be ill.
ولی افعال کمکی used to، ought to و must در جملات نقل قول غیرمستقیم تغییری نمیکنند:
I told her that I used to smoke twenty a day.
تغییرات لازم دیگر در نقل قول غیرمستقیم
در نقل قول غیرمستقیم علاوه بر تغییراتی که در افعال صورت میگیرد، در بعضی دیگر از اقسام کلمه، از جمله قیود نیز تغییراتی ایجاد میشود که در جدول زیر بعضی از آنها را میبینید:
غیرمستقیم |
مستقیم→ |
that |
this |
those |
these |
there |
here |
then |
now |
that day |
today |
the previous day / the day before |
yesterday |
the next day / the following day |
tomorrow |
the following week / year ... |
next week / year ... |
the previous week / year ... |
last week / year ... |
چند مثال:
'I like it here,' he said.
He said that he liked it there.
He said, 'We'll visit the factory tomorrow.'
He said that he would visit the factory the next day.
قیود
از قیدها برای اضافه کـردن اطلاعاتی بـه یک عبارت استفاده میشود. همچنین قیدها میتوانند به یک کلمه دیگر از جمله به یک صفت یـا قید دیگر نیز اطلاعاتی اضـافه کننـد کـه در ایـن صورت معرف (modifier) نامیده میشوند.
انواع قید
قیود اقسام مختلفی دارند که در اینجا به پنج نوع متداول آنها اشاره میشود:
1- قید حالت:
well, how, quickly, slowly, hard, fast, angrily, ...
The children are playing happily.
(بچهها دارند با خوشحالی بازی میکنند)
2- قید مکان:
up, down, there, here, above, below, near, ...
How long have you been waiting here?
(شما چه مدتی اینجا منتظر بودهاید؟)
3- قید زمان:
today, yet, still, recently, soon, now, then, ...
You can stay with us until then.
(تا آن موقع میتوانید با ما بمانید)
4- قید مقدار:
very, too, so, quite, much, rather, ...
They are not really my parents.
(آنها واقعاً والدین من نیستند)
5- قید تکرار:
twice, sometimes, often, always, never, ...
Sometimes I write to him.
(گاهی به او نامه مینویسم)
جای قیدها
سه جا یا مکان اصلی برای قیدها وجود دارد:
1- در ابتدای عبارت (قبل از فاعل) (ابتدایی)
قید | فاعل | عبارت فعلی | + ... |
Sometimes | she | arrives | late. |
2- در میانه جمله (میانی):
الف) بعد از اولین فعل معین:
فاعل | اولین فعل معین | قید | بقیه عبارت فعلی | + ... |
She | has | always | arrived | late. |
ب) پس از فعل be:
فاعل | BE | قید | + ... |
She | is | always | late. |
ج) اگر فعل معینی وجود ندارد، قبل از فعل مسندی (قابل صرف):
فاعل | قید | فعل مسندی | + ... |
She | sometimes | arrives | late. |
3- در انتهای عبارت (پایانی):
فاعل | عبارت فعلی | +... | قید |
She | arrives | late | sometimes. |
در جدول زیر متداولترین مکان قیدها در جملات نشان داده شده است:
نوع قید | مکان قید | مثال |
حالت | پایانی |
He never drives fast. |
مکان | پایانی | We can stay there. |
زمان | پایانی | I'll see you tomorrow. |
مقدار | میانی | This book is rather boring. |
تکرار | میانی | I have never seen him before. |
![]() |
| |
|
ساختار قید
از لحاظ فرم و ساختار میتوان قیدها را به سه دسته طبقه بندی کرد:
1- قیدهایی که با اضافه کردن ly به یک صفت ساخته میشوند، مانند:
slow → slowly
brave → bravely
quick → quickly
2- قیدهایی که همان ساختار صفات را دارا هستند، یعنی هم میتوانند به صورت قید به کار روند و هم به صورت صفت. برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
just, well, right, far, forward, early, hard, straight, pretty, little, fast, late, left, backward, deep, direct, near, wrong
3- قیودی که اصلاً ارتباطی با صفات ندارند. مانند:
so, now, very, there, here, too, as, quite
چند نکته املایی
گفتیم که بسیاری از قیدها با اضافه شدن ly به یک صفت ساخته میشوند. اما همیشه به این سادگی نیست:
1- y در انتهای کلمه به i تبدیل میشود:
gay → gaily
2- e در انتهای کلمه همچنان باقی میماند:
strange → strangely
ولی چند استثنا وجود دارد:
true → truly
due → duly
whole → wholly
3- در صفاتی که به able یا ible ختم میشوند، e در انتهای کلمه حذف میشود و y جای آن را میگیرد:
probable → probably
possible → possibly
4- صفاتی که به یک حرف با صدا و یک L ختم میشوند، طبق روش معمول ly میگیرند:
actual → actually
general → generally
ضمایم پرسشی پرسشهای کوتاهی هستند که به انتهای یک جمله (در انگلیسی محاورهای) افزوده میشوند.
به جملات زیر دقت کنید:
You are a teacher, aren't you?
(شما یک معلم هستید، اینطور نیست؟)
Farhad works hard, doesn't he?
(فرهاد سخت کار میکند، اینطور نیست؟)
در مثالهای بالا aren't you و doesn't he ضمایم پرسشی هستند.
قواعد ساختن ضمایم پرسشی
1- ضمایم پرسشی از دو کلمه ساخته میشوند: یک ضمیر فاعلی پس از یک فعل کمکی:
|
2- فاعل آن با فاعل جمله اصلی مطابقت میکند:
Jim plays football, doesn't he?
The students will be arriving soon, won't they?
3- فعل کمکی آن با فعل کمکی جمله اصلی مطابقت میکند، با این تفاوت که:
الف- اگر جمله اصلی مثبت باشد، «ضمیمه پرسشی» منفی، و اگر جمله اصلی منفی باشد «ضمیمه پرسشی» مثبت خواهد بود.
It wasn't an interesting film, was it?
They will finish their job, won't they?
You wouldn't tell anyone, would you?
ب- اگر هیچ نوع فعل کمکی در جمله اصلی وجود نداشت از does، do و یا did (با توجه به زمان جمله) استفاده میکنیم:
She plays the piano, doesn't she?
You look well today, don't you?
You sold your car, didn't you?
در بیشتر دیکشنریها برای نشان دادن استرس (stress) از علامت ' استفاده میکنند. گاهی هم از حروف بزرگ استفاده میشود. به عنوان مثال به کلمههای زیر دقت کنید:
magazine /,'
/
letter /'/
در کلمه اول استرس روی سیلاب (یا بخش) سوم (-zine) و در کلمه دوم روی سیلاب اول (-let) قرار دارد.
هر کلمه انگلیسی که دارای دو یا چند سیلاب باشد، حتماً دارای یک سیلاب استرس دار نیز میباشد:
'yellow (= YEL + low)
sham'poo (= sham + POO)
com'puter (= com + PU + ter)
تغییر استرس کلمات
بسیاری از کلمات در زبان انگلیسی به دو صورت اسم و فعل (هر دو) به کار میروند. تلفظ بسیاری از این نوع کلمات، چه به صورت اسم به کار روند و چه به صورت فعل همیشه یکسان است. مثلاً در کلمه sur'prise که هم به معنی «غافلگیری» و هم به معنی «غافلگیر کردن» میباشد، استرس همواره روی سیلاب دوم (-prise) قرار دارد.
اما بعضی از این کلمات دو حالتی، اسم و فعل هر کدام - از لحاظ محل قرار گیری استرس - تلفظی متفاوت دارند. مهمترین این کلمات در جدول زیر آورده شدهاند:
اسم |
فعل |
معنی |
'conduct |
con'duct |
رهبری - رهبری کردن |
'conflict |
con'flict |
زد و خورد- زد و خورد کردن |
'decrease |
de'crease |
کاهش - کاهش یافتن |
'contest |
con'test |
رقابت - رقابت کردن |
'contrast |
con'trast |
فرق - فرق داشتن |
'escort |
e'scort |
نگهبان - نگهبانی کردن |
'export |
ex'port |
صدور - صادر کردن |
'import |
im'port |
ورود - وارد کردن |
'increase |
in'crease |
افزایش - افزایش یافتن |
'insult |
in'sult |
توهین - توهین کردن |
'permit |
per'mit |
اجازه - اجازه دادن |
'present |
pre'sent |
هدیه - هدیه دادن |
'progress |
pro'gress |
پیشرفت - پیشرفت کردن |
'protest |
pro'test |
اعتراض - اعتراض کردن |
'rebel |
re'bel |
شورش - شورش کردن |
'record |
re'cord |
ثبت - ثبت کردن |
'suspect |
sus'pect |
مظنون - مظنون بودن |
'transfer |
trans'fer |
انتقال - انتقال دادن |
'transport |
trans'port |
حمل و نقل - حمل کردن |
'upset |
up'set |
واژگونی - واژگون کردن |
۱- ایجاد شور و هیجان در فراگیری زبان
همه زبانآموزان دوست دارند که به خوبی انگلیسی صحبت کنند. آنها از این فکر که قادر باشند «روان» صحبت کنند و با دیگران به انگلیسی ارتباط برقرار کنند به هیجان میآیند. اما آنها معمولاً توجهی به خود فرآیند آموزش ندارند. در نظر بیشتر زبانآموزان، فراگیری زبان انگلیسی یک اجبار است - چیـزی که مجبور به انجام آن هستنـد، ولی میلی به آن ندارنـد. آنهـا در فراگیری زبان انگلیسی هیچ لذتی نمیبینند. بطور خلاصه، بیشتر زبانآموزان دوست دارند که انگلیسی صحبت کنند ولی دوست ندارند به فراگیری زبان انگلیسی مشغول باشند. این اولین و مهمترین مشکلی است که پیش روی یک زبان آموز قرار دارد، زیرا کسی که تمایلی به فراگیری یک زبان خارجی نـدارد، آن را بـه خوبی فرا نخواهـد گـرفت. اگـر شما «انگلیسی» را دوست نداشتـه باشیـد، «انگلیسی» هم شما را دوست نخواهد داشت!
اگر میخواهید که زبانآموز موفقی باشید، لازم است که خود فرآیند آموزش را هم دوست داشته باشید. لازم است که زمانی را که صرف فراگیری انگلیسی میکنید، به عنوان وقت تفریح یا استراحت خود به حساب آورید. به عنوان مثال، شما باید از موارد زیر لذت ببرید:
خواندن جملات انگلیسی و فکر کردن درباره ساختار آنها
فراگیری لغات جدید از یک دیکشنری
نوشتن یک جمله انگلیسی صحیح با کمک گرفتن از دیکشنری، کتاب گرامر و اینترنت
تمرین تلفظ اصوات و کلمات انگلیسی
به طور آرمانی، فراگیری زبان بایستی برای شما یک تفریح به حساب بیاید. شما باید خود را یک «زبانآموز» قلمداد کنید - کسی که فراگیری زبان انگلیسی را به عنوان یکی از فعالیتهای مورد علاقهاش انتخاب کرده است.
2- ایجاد اولین تغییر در زندگی
تصمیم برای فراگیری زبان انگلیسی نیازمند ایجاد تغییراتی در زندگیتان میباشد. به عنوان مثال تصمیم میگیرید که هر روز 30 دقیقه برای خواندن یک کتاب انگلیسی وقت بگذارید و بر این تصمیم پافشاری میکنید. ایجاد یک تغییر کوچک ولی دائمی در زندگی راحت نیست، مخصوصاً اگر فراگیری زبان «سرگرم کننده» به نظر نرسد. به هر حال، زبانآموزان باید به خاطر داشته باشند که اگر روزی 15 دقیقه به مطالعه انگلیسی بپردازند، نتیجه بهتری میگیرند تا اینکه مثلاً هر یک ماه یکبار، یک روز کامل را به این کار اختصاص دهند.
3- ایجاد تغییرات دیگر در زندگی
اگر چه ایجاد اولین تغییر، خود کار دشواری است، ایجـاد تغییرات بعدی نیـز سخت است. بسیاری از زبانآموزان اولین گام را برمیدارند (مثلاً مطالعه روزانه یک کتاب بـه زبان انگلیسی) و همانجا متوقف میشوند. آنها خود را درگیر فعالیتهای «انگلیسی ساز» نمیکنند.
یک زبانآموز خوب مجموعهای از فعالیتها (خواندن متن، تماشای برنامههای زبان اصلی، تمرین تلفظ و ...) را در اختیار دارد و هر کدام را بر اساس حال و هوای خود انتخاب میکند. یک فعالیت به خودی خود کافی نیست، زیرا اولاً شما زودتر خسته میشوید و ثانیاً به شما طیفی از مهارتهای زبان ارائه میدهد که نوعاً بسیار محدود است. به عنوان مثال خواندن متون انگلیسی نمیتواند تلفظ شما را تقویت کند، اگر چه میتواند گرامر، دایره لغت و مهارتهای نوشتاری و درک مطلب شما را تقویت کند.
در جدول زیر مهمترین و رایجترین افعال بیقاعده به همراه معنی آنها آورده شده است. بدیهی است تعداد افعال یاد شده بیشتر از این مقدار است، اما چون یادگیری آنها برای زبانآموزان چندان الزامی نیست، از ذکر آنها خودداری شده است.
مصدر |
گذشته ساده |
اسم مفعول |
معانی اصلی |
arise |
arose |
arisen |
برخاستن، بلند شدن، رخ دادن |
awake |
awoke |
awoken |
بیدار کردن، بیدار شدن |
be |
was, were |
been |
بودن، وجود داشتن |
beat |
beat |
beaten |
زدن، شکست دادن |
become |
became |
become |
شدن، درخور بودن |
begin |
began |
begun |
آغاز کردن، آغاز شدن |
bend |
bent |
bent |
خم کردن، خم شدن |
bet |
bet |
bet |
شرط بستن |
bid |
bid |
bid |
پیشنهاد دادن |
bite |
bit |
bitten |
گاز گرفتن |
blow |
blew |
blown |
دمیدن، وزیدن |
break |
broke |
broken |
شکستن، قطع کردن |
bring |
brought |
brought |
آوردن، موجب شدن |
broadcast |
broadcast |
broadcast |
منتشر کردن، اشاعه دادن |
build |
built |
built |
ساختن، بنا کردن |
burn |
burned/burnt |
burned/burnt |
سوختن، سوزاندن |
buy |
bought |
bought |
خریدن |
catch |
caught |
caught |
گرفتن، بدست آوردن |
choose |
chose |
chosen |
انتخاب کردن، گزیدن |
come |
came |
come |
آمدن، رسیدن |
cost |
cost |
cost |
ارزیدن، ارزش داشتن |
cut |
cut |
cut |
بریدن، زدن، چیدن |
deal | dealt | dealt | معامله کردن، رفتار کردن |
dig |
dug |
dug |
کندن، حفر کردن، کاوش کردن |
do |
did |
done |
انجام دادن، (عمل) کردن |
draw |
drew |
drawn |
کشیدن، ترسیم کردن |
dream |
dreamed/dreamt |
dreamed/dreamt |
خواب دیدن، رویا دیدن |
drink |
drank |
drunk |
آشامیدن |
drive |
drove |
driven |
راندن، بردن |
eat |
ate |
eaten |
خوردن |
fall |
fell |
fallen |
افتادن، پایین آمدن |
feel |
felt |
felt |
احساس کردن، لمس کردن |
fight |
fought |
fought |
جنگ کردن، نزاع کردن |
find |
found |
found |
پیدا کردن |
fly |
flew |
flown |
پرواز کردن |
forget |
forgot |
forgotten |
فراموش کردن |
forgive |
forgave |
forgiven |
بخشیدن، عفو کردن |
freeze |
froze |
frozen |
منجمد شدن، یخ بستن |
get |
got |
gotten |
گرفتن، بدست آوردن |
give |
gave |
given |
بخشیدن، دادن (به) |
go |
went |
gone |
رفتن، رهسپار شدن |
grow |
grew |
grown |
رشد کردن، بزرگ شدن، روئیدن |
hang |
hung |
hung |
آویختن، آویزان کردن، به دار آویختن |
have |
had |
had |
داشتن |
hear |
heard |
heard |
شنیدن |
hide |
hid |
hidden |
پنهان کردن، پنهان شدن |
hit |
hit |
hit |
زدن، خوردن به |
hold |
held |
held |
نگهداشتن، گرفتن |
hurt |
hurt |
hurt |
آزردن، آسیب زدن (به) |
keep |
kept |
kept |
نگاه داشتن، محافظت کردن |
know |
knew |
known |
دانستن |
lay |
laid |
laid |
گذاشتن، نهادن، نصب کردن |
lead |
led |
led |
رهبری کردن، بردن، هدایت کردن |
learn |
learned/learnt |
learned/learnt |
آموختن، یاد گرفتن |
leave |
left |
left |
ترک کردن، واگذاردن |
lend |
lent |
lent |
وام دادن، قرض دادن |
let |
let |
let |
گذاشتن، اجازه دادن |
lie |
lay |
lain |
دراز کشیدن |
lose |
lost |
lost |
گم کردن، از دست دادن |
make |
made |
made |
درست کردن، ساختن |
mean |
meant |
meant |
معنی دادن |
meet |
met |
met |
ملاقات کردن، مواجه شدن (با) |
pay |
paid |
paid |
پرداختن، پول (چیزی را) دادن |
put |
put |
put |
گذاشتن |
read /ri:d/ |
read /red/ |
read /red/ |
خواندن |
ride |
rode |
ridden |
سوار شدن، سواری کردن |
ring |
rang |
rung |
زنگ زدن |
rise |
rose |
risen |
برخواستن، بالا رفتن، طلوع کردن |
run |
ran |
run |
دویدن، روان شدن، گریختن |
say |
said |
said |
گفتن |
see |
saw |
seen |
دیدن |
sell |
sold |
sold |
فروختن، به فروش رفتن |
send |
sent |
sent |
فرستادن |
shoot |
shot |
shot | تیر یا گلوله زدن (به)، تیراندازی کردن |
show |
showed |
showed/shown |
نشان دادن |
shut |
shut |
shut |
بستن، بسته شدن |
sing |
sang |
sung |
(آواز) خواندن |
sink |
sank |
sunk |
غرق شدن |
sit |
sat |
sat |
نشستن، نشاندن |
sleep |
slept |
slept |
خوابیدن |
speak |
spoke |
spoken |
صحبت کردن، حرف زدن |
spend |
spent |
spent |
خرج کردن |
stand |
stood |
stood |
ایستادن، تحمل کردن |
swim |
swam |
swum |
شنا کردن |
take |
took |
taken |
گرفتن، بردن، خوردن برداشتن |
teach |
taught |
taught |
آموختن، یاد دادن |
tear |
tore |
torn |
پاره کردن، پاره شدن |
tell |
told |
told |
گفتن |
think |
thought |
thought |
فکر کردن، گمان کردن |
throw |
threw |
thrown |
پرت کردن، انداختن |
understand |
understood |
understood |
فهمیدن |
wake |
woke |
woken |
بیدار کردن، بیدار شدن |
wear |
wore |
worn |
پوشیدن، بر تن داشتن |
win |
won |
won |
پیروز شدن، بردن |
write |
wrote |
written |
نوشتن |